۰.اصل:«وَذلِكَ قَوْلُهُ تَعَالى : «وَ مِن كُلِّ شَىْ ءٍخَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»۱ فَفَرَّقَ بَيْنَ قَبْلٍ وَبَعْدٍ؛ لِيُعْلَمَ أَنْ لَا قَبْلَ لَهُ وَلَا بَعْدَ ۲ ».
شرح: مُشارٌ إِلَيْهِ ذلِكَ مضمونِ «وَ بِمُضَادَّتِهِ بَيْنَ الْأَشْيِاء» تا آخر است. و اين جمله، تا «وَلَا بَعْد» معترضه است.
مِنْ براى سببيّت است. كُلِّ شَيْءٍ عبارت از كلّ جسم است.
الزَّوْج: مركّب از دو چيز كه مناسب يكديگر باشد، يا به اتّصال مكانى، يا به موافقت در كيفيّت. و بنابراين هر جسمى جزء دو زوج است؛ زيرا كه غير متناهى نيست و مخالف در كيفيّتى دارد، پس مركّب از آن جسم و از آنچه متّصل به آن است يك زوج است و مركّب از آن جسم و از آنچه موافق در كيفيّت است با آن، زوجى ديگر است؛ مثلاً در معدن فيروزه فيروزه هاى متفرّق هست و ميان آنها خاك هست، پس مركّب از اين فيروزه و خاكِ متّصل به آن، يك زوج است و مركّب از اين فيروزه و فيروزه ديگر، زوجى ديگر است.
فَاء براى تفريع است. فَرَّقَ، به صيغه ماضى غايبِ معلومِ باب «نَصَرَ» يا باب تَفعيل است. و ضمير مستتر، راجع به اللّه تعالى است.
قَبْلٍ و بَعْدٍ مجرور و منوّن است؛ و مراد، مقدّم و مؤخّر زمانى است.
لِيُعْلَمَ به صيغه مضارع غايب مجهولِ مجرّد است؛ و مراد اين است كه: از دلالت تفريق مكانى بر بودنِ صانع عالم به عنوانِ «كُنْ» مفهوم مى شود دلالت تفريق زمانى بر بودنِ آن صانع.
يعنى: و مضمون آنچه مذكور شد، مضمون قول اللّه تعالى است در سوره ذاريات كه: و از هر جسمى آفريديم دو جفت را، تا شايد كه شما به ياد خود آوريد و اقرار كنيد به اين كه اين تأليفِ جفتى و تفريقِ جفتى ديگر، به عنوانِ «كُنْ» و از روى تدبير است و به عنوانِ ايجاب نيست، چنانچه فلاسفه توهّم مى كنند، پس جدايى انداخت ميان مقدّم و مؤخّر در زمان تا معلوم شود كه نيست مقدّم زمانى او را و نه مؤخّر زمانى.