[حديث] پنجم
۰.اصل: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ شَبَابٍ الصَّيْرَفِيِّ ـ وَاسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْوَلِيدِ ـ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ قُتَيْبَةَ، قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَعِيسى شَلَقَانُ عَلى أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام فَابْتَدَأَنَا، فَقَالَ:«عَجَباً لِأَقْوَامٍ يَدَّعُونَ عَلى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام مَا لَمْ يَتَكَلَّمْ بِهِ قَطُّ، خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام النَّاسَ بِالْكُوفَةِ، فَقَالَ: الْحَمْدُ لِلّهِ الْمُلْهِمِ عِبَادَهُ حَمْدَهُ، وَفَاطِرِهِمْ عَلى مَعْرِفَةِ رُبُوبِيَّتِهِ».
شرح: مَا لَمْ يَتَكَلَّمْ بِهِ، عبارت است از بعضِ روايات دروغ مخالفان از امير المؤمنين عليه السلام كه منافى آن در اين خطبه است، مثل خطبه اى كه غُلات افترا كرده اند بر امير المؤمنين عليه السلام و آن را «خُطْبَةُ الْبَيَان» مى نامند و مشهور است. و از جمله منافياتِ آن در اين خطبه، فقره «وَالْحِجَابُ بَيْنَهُ وَبَيْنَ خَلْقِهِ خَلْقُهُ إِيَّاهُمْ» ۱ تا آخر است. و مثل آنچه بخارى در كتاب خود در «بَابُ كِتَابَةِ الْعِلْمِ» روايت كرده از على عليه السلام كه گفته: «مَا عِنْدَنَا إِلَا مَا فِي هذِهِ الصَّحِيفَةِ» قَالَ: قُلْتُ: وَمَا فِي هذِهِ الصَّحِيفَةِ؟ قَالَ: «الْعَقْلُ وَفَكَاكُ الْأَسِيرِ، وَلَا يُقْتَلُ مُسْلِمٌ بِكَافِرٍ». ۲ و اين قريب به آن است كه حسن بصرى دعوى كرده و مذكور شد در «كِتَابُ الْعَقْل» در حديث پانزدهمِ «بَابُ النَّوَادِر» كه باب هفدهم است. و اين منافى قول او عليه السلام است در اين خطبه كه: «الْمُسْتَشْهِدِ بِآيَاتِهِ عَلى قُدْرَتِهِ».
يعنى: روايت كرد على بن محمّد از سهل بن زياد از شَباب صرّاف ـ و نام او محمّد بن الوليد است ـ از على بن سيف بن عميرة كه گفت كه: خبر داد مرا اسماعيل بن قُتيبة گفت: داخل شدم من و عيسى ـ كه لقب او «شَلْقان» است به فتح شين با نقطه و سكون لام ـ بر امام جعفر صادق عليه السلام ، پس خود شروع كرد در سخن با ما به اين روش كه گفت كه: اى تعجّب از جماعت هايى كه دعوى مى كنند بر امير المؤمنين عليه السلام سخنى را كه نگفته آن را هرگز؛ چه خطبه گفت امير المؤمنين عليه السلام مردمان را در كوفه به اين روش كه گفت: ستايش اللّه تعالى راست كه به شواهد ربوبيّت به دل بندگان خود انداخته ستايش خود را و جبلّى ايشان كرده شناخت صاحب كلِّ اختيار هر كس و هر چيز بودنِ خود را، بى حاجت به نظر ايشان، در كتاب الهى و قول رسول و حُجَج.
اشارت است به آيت سوره اعراف: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِىءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَآ»۳ و بيان شد در شرح حديث هفتمِ باب بيستم.