449
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«وَمَنْ قَالَ: أَيْنَ؟ فَقَدْ عَنَّاهُ ۱ ؛ وَمَنْ قَالَ: عَلَامَ؟ فَقَدْ أَخْلى مِنْهُ؛ وَمَنْ قَالَ: فِيمَ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ».

شرح: ظاهر و مناسبِ حديث آينده اين است كه از كاتبان سهوى شده باشد و چنين بايد: «وَمَنْ قَالَ: عَلَامَ؟ فَقَدْ عَنَّاهُ. وَمَنْ قَالَ: أَيْنَ؟ فَقَدْ أَخْلى مِنْهُ» و ما موافق ظاهر شرح مى كنيم.
الفاظِ استفهام، گاهى مستعمل مى شود در آن چه در جواب استفهام حقيقى مذكور مى شود، مثلِ «عَلِمْتُ أَيْنَ زَيْدٌ»؛ زيرا كه علم با استفهام حقيقى جمع نمى شود. و گاهى مستعمل مى شود در استفهام حقيقى؛ و اين جا احتمال اوّل ظاهرتر است.
عَنَّاهُ (به عين بى نقطه و نون و الف منقلبه از ياء) به صيغه ماضى معلومِ باب تفعيل است. التَّعْنِيَة: كسى را رنجور و ضعيف كردن، موافق آنچه گذشت در حديث هفتمِ باب بيستم كه «بَابُ الْعَرْشِ وَالْكُرْسِيِ» است كه: «وَلَزِمَهُ أَنَّ الشَّيْءَ الَّذِي يَحْمِلُهُ أَقْوى مِنْهُ ۲ ».
التَّضْمِين: چيزى را در صندوق و مانند آن كردن براى حفظ.
يعنى: و هر كه گويد كه: بر چيست؟ پس به تحقيق رنجور كرده او را. و هر كه گويد كه: كجاست؟ پس به تحقيق خالى كرده بعض مكان ها را از او. مراد اين است كه: نسبت او را به جميع مكان ها برابر نشمرده. و هر كه گويد كه: در چه چيز است؟ پس به تحقيق او را در ظرفى كه حافظ او باشد شمرده.

1.كافى مطبوع: «غيّاه».

2.الكافي، ج ۱، ص ۱۳۲، ح ۷.


صافي در شرح کافي ج2
448

۰.اصل:«فَمَنْ وَصَفَ اللّه َ، فَقَدْ حَدَّهُ؛ وَمَنْ حَدَّهُ، فَقَدْ عَدَّهُ؛ وَمَنْ عَدَّهُ، فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَهُ».

شرح: فَاء براى بيان أَزَلَهُ نَهْيٌ لِمَحَاوِلِ الْأَفْكَارِ است.
و وَصَفَ به صيغه ماضى معلومِ باب «ضَرَبَ» است و مراد به وصف، بيان چيزى به اسم جامدِ محض است، مثل جسم و صورت و بلور، نظير آنچه گذشت در حديث دوازدهمِ باب هشتم كه «بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْكَلَامِ فِي الْكَيْفِيَّةِ» است كه: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ شَيْءٍ مِنَ الصِّفَة». ۱
حَدَّهُ (به حاء بى نقطه و تشديد دال بى نقطه) از باب «نَصَرَ» است. و اين مقدّمه، ظاهر است از آنچه گذشت در حديث ششمِ «بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْجِسْمِ وَالصُّورَة» كه باب يازدهم است در شرحِ «أَمَا عَلِمَ أَنَّ الْجِسْمَ مَحْدُودٌ مُتَنَاهٍ، وّالصُّورَةَ مَحْدُودَةٌ مُتَنَاهِيَةٌ، فَإِذَا احْتَمَلَ الْحَدَّ احْتَمَلَ الزِّيَادَةَ وَالنُّقْصَانَ، وَإِذَا احْتَمَلَ الزِّيَادَةَ وَالنُّقْصَانَ كَانَ مَخْلُوقاً» ۲ .
عَدَّهُ (به عين بى نقطه و تشديد دال بى نقطه) از باب «نَصَرَ» است و مراد به عَدّ، شمردن چيزى از جمله مخلوقين است. و اين مقدّمه نيز ظاهر است از آن چه مذكور شد.
وَمَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَهُ ظاهر است از آنچه گذشت در حديث دوّمِ باب هفدهم كه: «فَكَيْفَ يَكُونُ خَالِقاً لِمَنْ لَمْ يَزَلْ مَعَهُ» ۳ .
يعنى: بيانِ اين آن كه: هر كه بيان كرد اللّه تعالى را به كنه، پس به تحقيق محدود كرد او را. و هر كه محدود كرد او را، پس به تحقيق شمرد او را از جمله مخلوقان. و هر كه شمرد او را از جمله مخلوقان، پس به تحقيق باطل كرد قديم بودن او را.

1.الكافي، ج ۱، ص ۹۴، ح ۱۰.

2.الكافي، ج ۱، ص ۱۰۶، ح ۶.

3.الكافي، ج ۱، ص ۱۲۰، ح ۲.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 67443
صفحه از 612
پرینت  ارسال به