۰.اصل: فَقَالَ الرَّجُلُ: فَإِذاً إِنَّهُ لَا شَيْءٌ إِذَا لَمْ يُدْرَكْ بِحَاسَّةٍ مِنَ الْحَوَاسِّ، فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ عليه السلام :«وَيْلَكَ، لَمَّا عَجَزَتْ حَوَاسُّكَ عَنْ إِدْرَاكِهِ، أَنْكَرْتَ رُبُوبِيَّتَهُ ؟! وَنَحْنُ إِذَا عَجَزَتْ حَوَاسُّنَا عَنْ إِدْرَاكِهِ ، أَيْقَنَّا أَنَّهُ رَبُّنَا بِخِلَافِ شَيْءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ» .
شرح: إِذاً (با تنوين) ظرف زمان است و با الفِ بى تنوين به معنى ناگاه است ؛ و هر دو اين جا مناسب است .
إِنَّهُ به كسر همزه و تشديد نون است و ضمير ، راجع به كردگارِ به تدبير است .
لَا شَيْءٌ به رفع و تنوين است . و مراد اين است كه فانى است . و اين ، مبنى بر اعتقاد فلاسفه است كه فاعلِ «كَيْف» و «أَيْن» براى اجسام عالَم ، مثل آسمان و زمين ، طبيعت اجسام است و آن ، صاحب «كَيْف» و «أَيْن» است و محسوس است . پس فاعل «كَيْف» و «أَيْن» كه محسوس نباشد ، «لا شى ء و غير كائن» است .
الرُّبُوبِيَّة (به ضمّ راء بى نقطه و ضمّ باء يك نقطه و سكون واو و كسر باء يك نقطه و تشديد ياء دونقطه در پايين و تاء تأنيث) : صاحبِ كلّ اختيارِ هر كس و هر چيز بودن .
وَ نَحْنُ إِذَا عَجَزَتْ حَوَاسُّنَا مبنى بر اين است كه فاعلِ به عنوان «كُنْ» و نفوذ اراده ، برى مى باشد از هر نقص ، پس عالِمِ به كلّ شى ء و قادرِ بر كلّ شى ء است و شريك ندارد در ربوبيّت .
خِلَاف (به كسر خاء) مصدر مفاعله ، مشتمل بر معنى نفى است ، پس شَىْ ءٍ نكره در سياق نفى است و عموم دارد .
«الفْ لام» الْأَشْيَاء براى استغراق است و مراد ، جميع اشيا ، غير اوست .
بدان كه اين كلام ، صريح است در اين كه فاعلى كه مجرّد باشد ، غير اللّه تعالى نيست .
يعنى: پس گفت آن مرد كه: پس وقتى كه چنين باشد ، به درستى كه او نابود است ؛ چون دريافته نمى شود به حاسّه اى از حواسّ پنجگانه .
پس گفت امام رضا عليه السلام كه: اى مرگِ ناگهان تو! وقتى كه عاجز شد حواسّ تو از دريافتن او ، انكار كردى صاحبِ كلّ اختيارِ هر كس و هر چيز بودن او را؟! و ما چون عاجز شد حواسّ ما از دريافتن او ، يقين كرديم كه او صاحبِ كلّ اختيارِ ماست ، بى شركت چيزى از چيزهاى ديگر .