461
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«ثُمَّ إِنَّ اللّه َ ـ وَلَهُ الْحَمْدُ ـ افْتَتَحَ الْحَمْدَ لِنَفْسِهِ ، وَخَتَمَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَمَحَلَّ الْاخِرَةِ بِالْحَمْدِ لِنَفْسِهِ، فَقَالَ: «وَقُضِىَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَ قِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ» » ۱ .

شرح: اين فقره، تمهيد برگشتن بر سر حمد ديگر است و در تمهيد نيز، به جمله معترضه ميان اسم «إِنَّ» و خبرش گفته: وَلَهُ الْحَمْدُ؛ به معنى اين كه: و او راست و بس ستايش، تا اشارت شود كه ستايش ديگران در جنب ستايش او هيچ است، يا راجع به ستايش او مى شود.
افْتَتَحَ الْحَمْدَ لِنَفْسِهِ اشارت است به سوره «فَاتِحَةُ الْكِتَاب» كه سوره حمد است و ترغيب كرده خلايق را در آن، به اعتبار اين كه تكليف كرده بندگان را، به نماز و در هر نماز، آن سوره را لازم ساخته ]است].
الْمَحَلّ (به فتح ميم و سكون حاء بى نقطه): سختى؛ و مراد اين جا، ديوان بزرگ الهى است در روز قيامت كه سختى آن معلوم است خصوصاً بر ظالمان.
اخبارِ به لفظ ماضى وقُضِيَ وقِيلَ براى تحقّق وقوع است. و تصريح به قائل نكرد براى افاده عموم و اشارت به اين كه اهل جهنّم نيز به حقّيّت آن ديوان اعتراف مى كنند.
و ظاهر خَتَمَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَمَحَلَّ الْاخِرَةِ بِالْحَمْدِ لِنَفْسِهِ اين است كه اللّه تعالى نيز داخلِ قائلان است.
بعد از آن حمد كه گذشت، به درستى كه اللّه تعالى گشود درِ ستايش را براى خود و ختم كرد كار دنيا و ديوان بزرگ نشئه آخرت را كه متعلّق است به كار دنيا، به ستايش براى خود؛ به اين روش كه گفت در سوره زمر كه: و ديوان شد ميان مردمان به حق و گفته شد كه: ستايش اللّه تعالى راست كه صاحب كلِّ اختيارِ هر كس و هر چيز است.

1.زمر (۳۹): ۷۵.


صافي در شرح کافي ج2
460

۰.اصل:«الَّذِي نَأى مِنَ الْخَلْقِ، فَلَا شَيْءَ كَمِثْلِهِ، الَّذِي خَلَقَ خَلْقَهُ لِعِبَادَتِهِ، وَأَقْدَرَهُمْ عَلى طَاعَتِهِ بِمَا جَعَلَ فِيهِمْ، وَقَطَعَ عُذْرَهُمْ بِالْحُجَجِ، فَعَنْ بَيِّنَةٍ هَلَكَ مَنْ هَلَكَ، وَبِمَنِّهِ نَجَا مَنْ نَجَا، وَلِلّهِ الْفَضْلُ مُبْدِئاً وَمُعِيداً».

شرح: نَأى، به فتح نون و همزه و الف منقلبه از ياء است.
فاء براى بيان است. لَا شَيْءَ كَمِثْلِهِ مضمون آيت سوره شورى است كه بيان شد در شرح حديث سومِ باب چهارم كه «بَابُ أَدْنَى الْمَعْرِفَة» است.
خَلَقَ خَلْقَهُ لِعِبَادَتِهِ اشارت است به آنچه در سوره ذاريات است كه: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ * وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاءِنسَ إِلَا لِيَعْبُدُونِ»۱ خواه ضمير جمع، راجع به مُؤْمِنِين باشد و مراد اين باشد كه: اگر پرستش مؤمنان معلومِ او نمى بود، خلق نمى كرد؛ و خواه راجع به جنّ و انس باشد و مراد اين باشد كه: اگر تعريضِ ثواب و عقاب به تكليف به عبادت نمى بود، خلق نمى كرد.
وَأَقْدَرَهُمْ عَلى طَاعَتِهِ بِمَا جَعَلَ فِيهِمْ اشارت است به جواز تخلّف معلول از علّت تامّه و به اين كه هر مكلّف، مستجمع علّت تامّه طاعت و علّت تامّه عصيان است.
وَقَطَعَ عُذْرَهُمْ بِالْحُجَجِ اشارت است به نفى جواز خلوّ زمانى از امام معصومِ عالِم به جميع احكام كه شواهد ربوبيّت در زمين و آسمان و محكمات قرآن كه در آنها نهى از اختلاف و پيروى ظن صريح شده، دلالت مى كند بر بودن او.
فَعَنْ بَيِّنَةٍ تا آخر، مضمون آيت سوره انفال است: «لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَىَّ عَن بَيِّنَةٍ» . ۲
بِمَنِّهِ، به حرف جرّ و فتح ميم و تشديد نون و ضمير است. و در بعض نسخ به جاى آن عَنْهُ است. و در بعض نسخ: «عَنْ بَيِّنَةٍ» است، چنانچه در كتاب توحيد ابن بابويه است.
يعنى: آن كس است كه دور است از مخلوقين خود. بيانِ اين آن كه: نيست مانند آن قسم كسى چيزى. آن كس است كه خلق كرده مخلوقين را براى پرستش او و قادر كرد مخلوقين را بر اطاعت او به آنچه كرده در ايشان از آلات قبض و بسط و جميع مَوقوفٌ عَلَيْهِ فعل و مَوقوفٌ عَلَيْهِ ترك و بُريد راه عذرِ ايشان را به براهين، پس از روى حجّت جهنّمى شد آن كه جهنّمى شد و به تفضّل او نجات يافت آن كه نجات يافت. و اللّه تعالى راست تفضّل و كرم بر حالى كه ابتدا كننده مخلوقين است و بر حالى كه برگرداننده ايشان است در روز قيامت.

1.ذاريات (۵۱): ۵۵ و ۵۶ .

2.انفال (۸): ۴۲.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 67306
صفحه از 612
پرینت  ارسال به