465
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«أَتْقَنَ مَا أَرَادَ مِنْ خَلْقِهِ مِنَ الْأَشْبَاحِ كُلِّهَا، لَا بِمِثَالٍ سَبَقَ إِلَيْهِ، وَلَا لُغُوبٍ دَخَلَ عَلَيْهِ فِي خَلْقِ مَا خَلَقَ لَدَيْهِ، ابْتَدَأَ مَا أَرَادَ ابْتِدَاءَهُ، وَأَنْشَأَ مَا أَرَادَ إِنْشَاءَهُ عَلى مَا أَرَادَ مِنَ الثَّقَلَيْنِ: الْجِنِّ وَالْاءِنْسِ؛ لِيَعْرِفُوا بِذلِكَ رُبُوبِيَّتَهُ، وَتَمَكَّنَ فِيهِمْ طَاعَتُهُ».

شرح: مِنْ در اوّل، تبعيضيّه است. و در دوم، بيانيّه است.
خَلْقِهِ به معنى «مَخْلُوقِهِ» است.
الْأَشْبَاح: اَبدان. ضمير سَبَقَ راجع به «مِثال» است.
و ضمير إِلَيْهِ راجع به اللّه است. و لَا بِمِثَالٍ سَبَقَ إِلَيْهِ براى ابطال قول فلاسفه است كه انواع ابدان را قديم مى شمرند و اشخاص هر نوع را غير متناهى در ماضى مى شمرند.
اللُّغُوب (به ضمّ لام و ضمّ غين با نقطه و باء يك نقطه): ماندگى. نفىِ لغوب، اشارت است به اين كه خلق او به حركت براى تحريك عضوى يا اداتى نيست، بلكه به قول «كُنْ» و محضِ نفوذ اراده است.
لَدَيْهِ، به فتح لام و فتح دال بى نقطه و سكون ياء دو نقطه در پايين؛ و ضمير، راجع به مَا است. و اين، از قبيل ذكر فردِ خفى است؛ زيرا كه خلق به معنى تقدير و تدبير است و يك فرد آن كه مقدّم مى باشد بر وقت وقوع مخلوق، اَشكالى نمى دارد، غالباً همگى اشكال، در فردى مى باشد كه در وقت وقوع مخلوق است.
عَلى مَا أَرَادَ متعلّق است به هر يك از ابْتَدَأَ و أَنْشَأَ كه فعل ماضى است.
مِنْ تبعيضيّه است و مراد اين است كه هر يك از افراد جنّ و انس به اعتبار اشتمال بر آثار تدبير در اعضا و عروق ساكنه و متحرّكه و امثال آنها به روشى است كه معلوم است هر ناظر را اين كه ابتدايى و انشايى است به قولِ «كُنْ» و مستند نيست به طبيعت مَنىِ پدر و مادر كه مُتشابه الْأَجزاء است و شعورى ندارد اصلاً.
مُشارٌ إِلَيْهِ ذلِكَ مصدر ابْتَدَأَ و أَنْشَأَ است.
و تَمَكَّنَ، به صيغه مضارع غايبه معلومِ باب تفعّل، به حذف يك تاء، منصوب است.
يعنى: محكم كرده آنچه را كه خواسته از جمله مخلوق خود، كه آن خواسته ابدان است، همگى آنها نه به مدد مانندى كه پيشى گرفته باشد اللّه تعالى سوى آن و بى ماندگى كه داخل شده باشد بر او در خلق آنچه خلق كرده نزد آن.
بيانِ اين آن كه: ابتدا كرد روز به روز آنچه را كه خواست ابتداى آن را و احداث كرد روز به روز آنچه را كه خواست احداث آن را، بر نهجى كه خواسته از جمله دو طايفه سنگين كه جنّ و انس است، تا شناسند به آن ابتدا كردن و احداث كردن به قولِ «كُنْ»، صاحبِ كلِّ اختيارِ هر كس و هر چيز بودنِ او را و متمكّن شود در ايشان فرمان بردارىِ او.


صافي در شرح کافي ج2
464

۰.اصل:«الْأَوَّلِ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا قَبْلَ لَهُ، وَالْاخِرِ بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ وَلَا بَعْدَ لَهُ ، وَالظَّاهِرِ ۱ عَلى كُلِّ شَيْءٍ بِالْقَهْرِ لَهُ، وَالْمُشَاهِدِ لِجَمِيعِ الْأَمَاكِنِ بِلَا انْتِقَالٍ إِلَيْهَا، لَا تَلْمِسُهُ لَامِسَةٌ، وَلَا تَحُسُّهُ حَاسَّةٌ «هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ»۲ ».

شرح: معنى اوّليّت او و آخريّت او بيان شد در شرح فقره «الَّذِي لَيْسَتْ فِي أَوَّلِيَّتِهِ» تا آخر.
و «هُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلهٌ» از سوره زخرف است و بيان شد در حديث يازدهمِ باب نوزدهم كه «بَابُ الْحَرَكَةِ وَالِاْنتِقَالِ» است.
حصر در «وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ» مبنى بر فرق ميان معانى اسماى اللّه و اسماى مخلوقين است كه بيان شد در احاديث باب هفدهم؛ و اشارت است به اين كه كار را به او بايد گذاشت و راضى به قضاى او بايد بود و در احكام نيك و بد، رجوع به رسول و حجج او بايد كرد كه به وحى الهى اخذ كرده اند بى واسطه يا به واسطه.
يعنى: اوّل است پيش از هر چيز و نيست پيشْ او را. و آخر است بعد از هر چيز و نيست بعد او را. و غالب است بر هر چيز به كمال تسلّط بر آن. و حاضرِ جميع مكان ها است بى انتقالى سوى آنها. به لمس درنمى يابد او را هيچ حسِّ لمس. و ادراك نمى كند او را هيچ يك از حواسّ خمس. او آن كس است كه در آسمان مستحقّ عبادت است و در زمين مستحقّ عبادت است. و اوست و بس. درست كردارِ به غايت دانا.

1.كافى مطبوع: «الظاهر» بدون واو.

2.زخرف (۴۳): ۸۴ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63767
صفحه از 612
پرینت  ارسال به