473
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
472

[حديث] سوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي سَلَامٍ النَّخَّاسِ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا ]عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام ، قَالَ:«نَحْنُ الْمَثَانِي الَّتِي أَعْطَاها اللّه ُ نَبِيَّنَا مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله ، وَ نَحْنُ وَجْهُ اللّه ِ نَتَقَلَّبُ فِي الْأَرْضِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ، وَنَحْنُ عَيْنُ اللّه ِ فِي خَلْقِهِ، وَيَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ بِالرَّحْمَةِ عَلى عِبَادِهِ، عَرَفْنَا مَنْ عَرَفَنَا، وَجَهِلْنَا مَنْ جَهِلَنَا وَإِمَامَةَ الْمُتَّقِينَ».

شرح: مَثَانِي (جمع مثنّاة، به فتح ميم و سكون ثاء سه نقطه) به صيغه اسم مكان براى كثرت است، يا جمع «مَثْنِّي» به فتح ميم و سكون ثاء و تشديد ياء، به صيغه اسم مفعولِ باب «ضَرَبَ» است. و بر هر تقدير، عبارت است از آياتى كه حاصل مضمون همگى آنها يكى است و بسيار مكرّر شده در قرآن به عبارتهاى گوناگون براى تأكيد و اِلزامِ حجّت بر منكرانِ مضمون آنها به تأويل و تخصيصِ نامعقول. و آنها آياتى است محكمات كه در آنها صريح شده نهى از پيروى ظن و اختلاف از روى ظن و امر به پيروى علم و سلوكِ صراط مستقيم و سؤالِ «اَهْلُ الذِّكر» از هر غيرِ معلوم از جمله نفسِ احكامِ اللّه تعالى، مثل آيات سوره فاتحه كه بيان شد در شرح اوّلِ خطبه مصنّف، موافق آيت سوره زمر: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَـبًا مُّتَشَـبِهًا مَّثَانِىَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَ لِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِى بِهِ مَن يَشَـآءُ وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ * أَفَمَن يَتَّقِى بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَـمَةِ وَ قِيلَ لِلظَّــلِمِينَ ذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ»۱
بنابر اين كه «أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» عبارت از مركّب از آيات محكمات بسيار باشد كه حاصل مضمونِ همگى آنها يكى است و آن، نصّ بر وجوب امام عالم به جميع نفسِ احكام اللّه تعالى در هر زمان است تا انقراض دنيا به وسيله نهى از پيروى ظن و امر به پيروى علم و مانند آنها. و كِتاب، عبارت باشد از كلامى كه در آن فرضِ تصديق به وجوب امامِ مُفْتَرَض الطاعه ى عالم به جميع نفسِ احكام اللّه تعالى در هر زمان باشد.
و متشابه، به معنى متوافق در حاصلِ مضمون باشد، نظير آيت سوره بقره: «وَ أُتُواْ بِهِ مُتَشَـبِهًا» . ۲ و «مَثَانِي» تفسير متشابه باشد براى احتراز از معنى متشابه مقابلِ محكم.
و اقشِعْرارِ جُلُود اهل خَشيت از آنها به سبب اين باشد كه مضمون آن آيات، تكليفِ مَا لَا يُطَاق مى نمايد اوّلاً پيش از توجّه و علم به وجوب امام عالم به جميع نفسِ احكام اللّه تعالى در هر زمان.
و ذكر اللّه عبارت از آن امام باشد كه باعث سكون جُلود و اطمينان قلوب است، موافق آيت سوره رعد: «الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» . ۳
و ذلِكَ اشارت به ذكر اللّه باشد. و «هُدَى اللَّهِ» به معنى راهنما از جانبِ اللّه تعالى باشد.
و «مَن يَشَـآءُ» عبارت از شيعه اماميّه كه پيروان آن امام اند باشد. و «وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ» عبارت از منكران وجوبِ آن امام در هر زمان باشد، به اعتبار اين كه گم كرده اند راه حق را؛ و استفهام در أَ فَمَنْ يَتَّقَي انكارى باشد و مِنْ مبتدا باشد و ضمير «وَجْهَهُ» راجع به اللّه باشد و وجهه عبارت از آن امام باشد و خبر مبتدا، مقدّر باشد به تقديرِ «كَمَنْ لَا يَتَّقِي بِوَجْهِهِ» و واو در وَقِيلَ حاليّه باشد، يا عاطفه بر جمله اللّهُ نَزَّلَ باشد و ظَالِمِينَ عبارت از «مَنْ يُضْلِلِ اللّهُ باشد». و موافق اين است آيت سوره حجر: «وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَـكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِى وَ الْقُرْءَانَ الْعَظِيمَ»۴ بنابر اين كه سوره فاتحه، هفت آيت است و از جمله مثانى است، چنانچه بيان شد در شرح اوّلِ خطبه مصنّف. و سوره فاتحه، قرآن عظيم است به اعتبار اين كه بى آن نماز درست نيست، پس اشرفِ صُوَرِ قرآنيّه است.
نَحْنُ الْمَثَانِي به معنى اين است كه: ما ائمّه هُدى، اگر نمى بوديم، مثانى در قرآن نمى بود؛ زيرا كه چاره اى جز پيروى ظن در نفس احكام اللّه تعالى نمى بود. يا به معنى اين است كه: مَثانى، نصوص بر امامتِ ماست يكى بعد از يكى تا انقراض دنيا؛ و حاصل هر دو يكى است. و از اين ظاهر مى شود كه وجه اعجاز قرآن، اشتمال آن بر مثانى و بيان ائمّه هُدى جميع احكام را از قرآن، بى شائبه تجويز اختلاف از روى ظن است، موافق امثال آيت سوره نساء: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَـفًا كَثِيرًا»۵ و اوّل سوره زمر: «تَنزِيلُ الْكِتَـبِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ * إِنَّـآ أَنزَلْنَآ إِلَيْكَ الْكِتَـبَ بِالْحَقِّ»۶ .
و ابن بابويه ـ رَحِمَهُ اللّهُ تَعَالى ـ در كتاب توحيد خود، در «بَابٌ فِي تَفْسِيرِ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «كُلُّ شَىْ ءٍ هَالِكٌ إِلَا وَجْهَهُ»۷ » گفته كه:
مَعْنى قَوْلِهِ عليه السلام : «نَحْنُ الْمَثَانِي» أَيْ نَحْنُ الَّذِينَ قَرَنَنَا النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله إِلَى الْقُرْآنِ، وَأَوْصى بِالتَّمَسُّكِ بِالْقُرْآنِ، وَبَنَا وَأَخْبَرَ اُمَّتَهُ إِنَّا لَا نَفْتَرِقُ حَتّى نَرِدُ عَلَيْهِ حَوْضَهُ. ۸
أَعْطَاهَا اللّهُ اشارت است به آنچه منقول مى شود از رسول اللّه صلى الله عليه و آله در «كِتَابُ فَضْلِ الْقُرْآنِ» در حديث دهمِ باب اوّل كه: «وَأُعْطِيتُ الْمَثَانِيَ مَكَانَ الزَّبُورِ» ۹ و بيان مى شود.
ونَحْنُ وَجْهُ اللّهِ اشارت است به تفسير آيت سوره قصص و آيت سوره انعام و سوره كهف كه بيان شد در شرح حديث اوّل و دوّمِ اين باب و تفسير چند آيت:
اوّل از سوره زمر: «أَفَمَن يَتَّقِى بِوَجْهِهِ سُوءَ الْعَذَابِ»۱۰ و بيان شد.
دوم از سوره بقره: «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»۱۱ بنابر اين كه مراد اين باشد كه: هيچ قطعه از روى زمين نيست كه در تحت حكومت امام عالم به جميع نفسِ احكام اللّه تعالى نباشد.
سوم از سوره بقره: «وَمَا تُنفِقُواْ مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنفُسِكُمْ وَمَا تُنفِقُونَ إِلَا ابْتِغَآءَ وَجْهِ اللَّهِ»۱۲ بنابر اين كه مراد اين باشد كه: انفاق صدقات بر حالى فايده مند است كه مصرف آنها، پيروان امام عالم به جميع نفسِ احكام اللّه تعالى باشند.
چهارم از سوره روم: «فَئاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ ذَ لِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»۱۳ بنابر اين كه مراد اين باشد كه: ايتاء حق فايده مند است بر حالى كه از پيروان آن امام و در پيروان آن امام باشد.
پنجم از سوره روم: «وَ مَآ ءَاتَيْتُم مِّن رِّبًا لِّيَرْبُوَاْ فِى أَمْوَ لِ النَّاسِ فَلَا يَرْبُواْ عِندَ اللَّهِ وَ مَآ ءَاتَيْتُم مِّن زَكَوةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ»۱۴ بنابر اين كه مراد اين باشد كه: زكات بر حالى فايده مند است كه مصرفش پيروان آن امام باشند.
و بر اين قياس است امثال آيت سوره ليل: «إِلَا ابْتِغَآءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى»۱۵ .
الْأَظْهُر (به فتح همزه و سكون ظاء با نقطه و ضمّ هاء و راء بى نقطه، جمع «ظَهْر» به فتح طاء و سكون هاء): اَوساط النَّاس و عامه كه اعتبارى ندارند. و ذكر اين، اشارت است به اين كه حكم، مخصوص وجه اللّه است و ما از جمله رعيّت شده ايم.
نَحْنُ عَيْنُ اللّهِ اشارت است به آيت سوره طه: «وَ لِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِى» . ۱۶
وَيَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ اشارت است به آيت سوره مائده: «بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَآءُ» . ۱۷
وإِمَامَةَ الْمُتَّقِين منصوب به عطف بر ضمير جَهِلْنَا است. و اين، اشارت است به جهل مخالفان و امثال آيت سوره توبه: «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ كُونُواْ مَعَ الصَّـدِقِينَ»۱۸ و آيت سوره احزاب: «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ قُولُواْ قَوْلًا سَدِيدًا»۱۹ .
يعنى: روايت است از امام محمّد باقر عليه السلام گفت كه: ماييم آن مثانى كه داده آنها را اللّه تعالى به پيغمبر ما محمّد صلى الله عليه و آله . و ماييم وَجه اللّه تعالى؛ آمد و رفت مى كنيم در زمين در ميان عامّه شما. و ماييم به جاى چشم اللّه تعالى در مخلوقات او. و به جاى دست او كه گشوده شده به رحمت بر سر بندگان او. شناخت قدر ما را هر كه شناخت قدر ما را و نشناخت قدر ما را هر كه نشناخت قدر ما و قدرِ امامت متّقيان را.

1.زمر (۳۹): ۲۳ و ۲۴.

2.بقره (۲): ۲۵.

3.رعد (۱۳): ۲۸.

4.حجر (۱۵): ۸۷ .

5.نساء (۴): ۸۲ .

6.زمر (۳۹): ۱ و ۲.

7.قصص (۲۸): ۸۸ .

8.التوحيد، ص ۱۵۱، ذيل ح ۶.

9.الكافي، ج ۲، ص ۶۰۱، ح ۱۰.

10.زمر (۳۹): ۲۴.

11.بقره (۲): ۱۱۵.

12.بقره (۲): ۲۷۲.

13.روم (۳۰): ۳۸.

14.روم (۳۰): ۳۹.

15.ليل (۹۲): ۲۰.

16.طه (۲۰): ۳۹.

17.مائده (۵): ۶۴.

18.توبه (۹): ۱۱۹.

19.احزاب (۳۳): ۷۰.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 68156
صفحه از 612
پرینت  ارسال به