491
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] دوم

۰.اصل: [وَ فِي رِوَايَةِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :«مَا عُظِّمَ اللّه ُ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ».

شرح: روايت است از امام جعفر صادق عليه السلام كه: بزرگ شمرده نشده اللّه تعالى به تعظيمى كه مثل اقرار به بَداء باشد؛ چه آن، اصل جميع تعظيم ها است، چنانچه بيان شد در شرح حديث سابق.

[حديث] سوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَحَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَغَيْرِهِمَا: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ فِي هذِهِ الْايَةِ:«يَمْحُوا اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ»قَالَ: فَقَالَ:«وَهَلْ يُمْحى إِلَا مَا كَانَ ثَابِتاً؟ وَهَلْ يُثْبَتُ إِلَا مَا لَمْ يَكُنْ؟».

شرح: بَخْتَرِيّ، به فتح باء يك نقطه و سكون خاء با نقطه و فتح تاء دو نقطه در بالا و راء بى نقطه و تشديد ياء است.
ضمير قَالَ در اوّل و سوم، راجع به امام است و در دوم، راجع به راوى مطلق است، يا راجع به هشام است.
مجموع اين آيت، در سوره رعد چنين است: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَ جًا وَ ذُرِّيَّةً وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِىَ بِئايَةٍ إِلَا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ * يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَـبِ»۱ و اين آيت، بعد از آياتى است كه در آنها اخبار به اين است كه: جمعى از احزاب، منكر مضمون بعضِ قرآن مى شوند و آن بعض كه منكرش مى شوند، مناطِ توحيد است.
و مراد در اين آيت بيانِ اين است كه: آن بعض، اُمُّ الكتاب است و محفوظ بوده در هر شريعتى، موافق آيت سوره شعراء: «وَ إِنَّهُ لَفِى زُبُرِ الْأَوَّلِينَ»۲ و محو و اثبات، تعلّق به آن نگرفته و نخواهد گرفت اصلاً. و از اين ظاهر مى شود كه «اُمُّ الْكِتَاب » عبارت است از مضمون آيات محكماتى كه در آنها نهى از پيروى ظن و اختلاف از روى اجتهاد هست و تسميه آنها به اُمّ الكتاب، به اعتبار اين است كه آنها دالّ است بر بطلانِ امامت ائمّه ضلالت و حقيتِ امامت ائمّه عالمين به جميع متشابهاتِ كتاب الهى در هر زمان تا انقراض دنيا.
پس از آن محكمات، ظاهر مى شود معانى جميع كتاب الهى، مانند ظاهر شدن فرزند از مادرش. و اين موافق است با آيت سوره آل عمران: «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَـبَ مِنْهُ ءَايَـتٌ مُّحْكَمَـتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَـبِ» . ۳ و از اين ظاهر مى شود كه: «رُسُلاً مِنْ قَبْلِكَ» عبارت است از صاحبان شريعت على حده كه پيش از صاحب اين شريعت بوده اند و ايشان پنج كس اند: آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام .
و ذكر «وَ جَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَ جًا وَ ذُرِّيَّةً» اشارت به اين است كه جايز نبوده آن رسل را اين كه به سر خود، تعيينِ اوصيا نمايند، به سبب ميل خاطر به جانب زنان، يا به سبب ميل خاطر به جانب فرزندان.
و مراد به آيت در «وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِىَ بِئايَةٍ» آيت ناسخه از جمله كتاب الهى است؛ چون آن جماعت از احزاب مى خواسته اند كه در قرآن آيتى به هم رسد كه نسخِ اُمّ الكتاب كند.
«كُلُّ أَجَل» عبارت است از هر يك از زمان هاى شريعت على حده، موافق آنچه مى آيد در «كِتَابُ النِّكَاحِ» در حديث ششمِ «بَابُ خُطَبِ النِّكَاحِ» كه باب چهل و چهارم است و بيان مى شود.
جمله «يَمْحُواْ اللَّهُ» استيناف بيانىِ سابق است و استشهاد امام عليه السلام به اين آيت، براى اثبات بَداء به اعتبار اين است كه دلالت مى كند بر اين كه نسبت به اللّه تعالى، حال، ماضى و مستقبل مى باشد، و اِلّا فرقى نخواهد بود ميان محو كرده شده و اثبات كرده شده و ميانِ اُمّ الكتاب در بودنِ نزد اللّه تعالى هميشه.
بدان كه اُمّ الكتاب، گاهى مستعمل مى شود به معنى ظرف نَفْسُ الْأَمر؛ و آن ظرف، ثبوت فانيات و ثبوت محكىِ هر قضيّه حقّه است، چنانچه مذكور مى شود در «كِتَابُ الْحُجَّة» در شرح حديث سوّمِ «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عليهم السلام يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَالْأَنْبِيَاءِ وَالرُّسُلِ عليهم السلام » كه باب چهل و چهارم است.
يعنى: روايت است از هشام بن سالم و حفص بن بخترى و غير ايشان از امام جعفر صادق عليه السلام كه: امام سخن گفت در تفسير اين آيت سوره رعد كه: برطرف مى كند اللّه تعالى آنچه را كه خواهد برطرف كردنِ آن را، خواه از جمله احكام شريعت و خواه غير آنها. و احداث مى كند آنچه را كه خواهد احداث آن را، خواه از جمله احكام شريعت و خواه غير آنها. راوى گفت كه: پس امام گفت بعد از تفسير اين آيت كه: و آيا برطرف كرده مى شود مگر آنچه پيش تر ثابت باشد؟ و آيا احداث كرده مى شود مگر آنچه پيش تر نبوده باشد؟

1.رعد (۱۳): ۳۸ و ۳۹.

2.شعراء (۲۶): ۱۹۶.

3.آل عمران (۳): ۷.


صافي در شرح کافي ج2
490

[حديث] اوّل

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ الْحَجَّالِ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ ثَعْلَبَةَ، عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ] عَنْ أَحَدِهِمَا عليهماالسلام ، قَالَ:«مَا عُبِدَ اللّه ُ بِشَيْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ».

شرح: عُبِدَ به صيغه ماضى غايب مجهولِ باب «نَصَرَ» است.
مِثْلِ الْبَدَاءِ، به تقدير «مِثْلِ الْاءِقْرَارِ بَالْبَدَاءِ» است. مراد اين است كه: اقرار به بَداء ـ به معنى دوم كه مذكور شد در شرح عنوان اين باب ـ ابطالِ قول يهود است و ايمان به غيب است، به معنى اقرار به اختصاص علمِ غيب به اللّه تعالى، چنانچه اللّه تعالى گفته در اوّل سوره بقره: «هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»۱ پس اقرار به بَداء، شرط انتفاع به كتب الهى و رسل و حُجَج است و بى آن، هر عبادتى باطل است.
مخفى نماند كه اين معنى ظاهر مى شود از ملاحظه آنچه گذشت در حديث دوازدهمِ باب اوّلِ «كِتَابُ الْعَقْل» كه: «يَا هِشَامُ! كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يَقُولُ: مَا عُبِدَ اللّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ». ۲ پس عقل و اقرار به بَداء، به يك چيز راجع مى شود. و گذشت در حديث اوّل و چند حديث ديگر آن باب كه فضيلت عقل بر چيزهاى ديگر اين است كه عقل، اقبال مى كند در احكام اللّه تعالى كه غيب است سوى اللّه تعالى و در غير آنها كه غيب نيست، ادبار مى كند و ايمان به غيب، همين معنى دارد.
يعنى: روايت است از امام محمّد باقر، يا امام جعفر صادق عليهماالسلام گفت كه: عبادت كرده نشده اللّه تعالى به عبادتى كه مثل اقرار به بَداء باشد.

1.بقره (۲): ۲ و ۳.

2.الكافي، ج ۱، ص ۱۷، ح ۱۲.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65253
صفحه از 612
پرینت  ارسال به