شرح: الْأَجَل (به فتح همزه و فتح جيم): عمر آدمى و مانند آن.
و أَجَل مبتداست؛ چه تخصيص يافته به مقابله. أَجَلاً و مُسَمًّى خبر مبتداست. و بعضى گفته اند: «مُسَمًّى» نعت «أَجَل» است و عِنْدَهُ خبر است، تا مبتدا نكره محض نباشد.
الْمَحْتُوم (به حاء بى نقطه و تاء دو نقطه در بالا): چيزى كه معلوم باشد نزد بعضِ خلايق.
الْمَوْقُوف: چيزى كه علم آن به خلايق نرسيده اصلاً.
در سوره انعام چنين است: «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن طِينٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ» : اللّه تعالى آن كس است كه تدبير كرد شما را از گل ـ به معنى خاك ـ و آب؛ چه مادّه هر حيوان از گياه است كه از آب و خاك است. بعد از آن، قطع و فصل كرد يك اجل را و اجلى معلوم است نزد او. و از اين تقرير، ظاهر مى شود كه محتوم، تفسير مَقْضِى است؛ به اين روش كه قضا به معنى حَتم است؛ و «مَوْقُوف» تفسير «مُّسَمًّى عِندَهُ» است.
يعنى: روايت است از حمران، از امام محمّد باقر عليه السلام ، راوى گفت كه: پرسيدم او را از قول اللّه ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ در سوره انعام: قطع و فصل كرد يك اجل را و اجلى معلوم است نزد او؛ گفت كه: آنها دو اجل اند؛ يكى مشخّص و معلوم است نزد بعضِ خلايق در شب قدر و مانند آن. و ديگرى معلوم است نزد او و كسى ديگر نمى داند.
[حديث] ششم
۰.اصل: [أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ، عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللّه ِ الْحَسَنِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ، عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ] عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللّه ِ عَزَّ وَجَلَّ:«أَوَ لَمْ يَرَ الْاءِنسَـنُ أَنَّا خَلَقْنَـهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْيَكُ شَيْئا»۱
قَالَ: فَقَالَ:«لَا مُقَدَّراً وَلَا مُكَوَّناً».
قَالَ: وَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ : «هَلْ أَتَى عَلَى الْاءِنسَـنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئا مَّذْكُورًا»۲ فَقَالَ: «كَانَ مُقَدَّراً غَيْرَ مَذْكُورٍ».