497
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] هفتم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى، عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللّه ِ] عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عليه السلام يَقُولُ:«الْعِلْمُ عِلْمَانِ: فَعِلْمٌ عِنْدَ اللّه ِ مَخْزُونٌ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ؛ وَعِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَرُسُلَهُ، فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَرُسُلَهُ فَإِنَّهُ سَيَكُونُ؛ لَا يُكَذِّبُ نَفْسَهُ وَلَا مَلَائِكَتَهُ وَلَا رُسُلَهُ؛ وَعِلْمٌ عِنْدَهُ مَخْزُونٌ، يُقَدِّمُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ، وَيُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ، وَيُثْبِتُ مَا يَشَاءُ».

شرح: عِلْم به معنى معلوم است و مى تواند بود كه به معنى مصدر باشد؛ و بنابر اوّل «مِنْ» در مِنْهُ دو جا، براى تبعيض است. و بنابر دوم، براى سببيّت است. و حديث آينده، مؤيّد اوّل است.
لَمْ يُطْلِعْ (به طاء بى نقطه و عين بى نقطه) به صيغه مضارع غايب معلومِ باب اِفْعال است. الاِطِّلَاع: آگاه كردن، خواه به تحديث در شب هاى قدر و مانند آنها و خواه به غير آن.
و اين، اشارت است به امثال آنچه مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در حديث دوّمِ باب چهل و پنجم كه «بَابٌ نَادِرٌ فِيهِ ذِكْرُ الْغَيْبِ» است كه: اللّه تعالى كسى را آگاه نكرده بر وقت ظهور قائم عليه السلام و نخواهد كرد تا آن كه تحديث كند در سالى كه در آن ظاهر خواهد شد.
يُقَدِّمُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ، وَيُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ، به معنى اين است كه: گاه باشد كه ملائكه و رُسُل و اوصيا، ظن وقوع چيزى مؤخّرا كنند و او تقديم كند و گاه باشد كه ظن وقوع چيزى مقدّما كنند و او تأخير كند. و اين دو قسم، داخل مَحو است كه مذكور شد در حديث سوم.
وَيُثْبِتُ مَا يَشَاءُ، به اين معنى است كه: گاه باشد كه ملائكه و رسل و اوصيا، شك داشته باشند در چيزى و او اعلام كند. و مى تواند بود كه مراد، اعمّ از اين باشد و شامل باشد اين را كه ظن داشته باشند و او آن ظن را به مرتبه علم رساند.
يعنى: روايت است از فضيل بن يسار، گفت كه: شنيدم از امام محمّد باقر عليه السلام مى گفت كه: علم اللّه تعالى در حوادث آينده، دو قسم است؛ به اين روش كه يك قسم، نزد اللّه تعالى محفوظ است، مطلّع نساخته بر آن علم كسى را از مخلوقين خود. و يك قسم، تعليم كرده آن را به ملائكه خود و رسل خود؛ پس آن چه تعليم كرده آن را به ملائكه خود و رسل خود، پس موافق قول ايشان خواهد شد، دروغگو نمى كند خود را نزد ملائكه و رسل و نه ملائكه را نزد رسل و نه رسل را نزد امّت او؛ علمى كه نزد او محفوظ است، تقديم مى كند از جمله آن آنچه را كه مى خواهد تقديمِ آن را و تأخير مى كند از جمله آن آنچه را كه مى خواهد تأخير آن را و ثابت مى كند آنچه را كه مى خواهد ثابت كردن آن را.


صافي در شرح کافي ج2
496

شرح: در سوره مريم: «أَوَ لَا يَذْكُرُ الْاءِنسَـنُ أَنَّا خَلَقْنَـهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئا»۱ است، پس اين، نقلِ بِالْمعنى است، يا قرائتى غير مشهور است.
التَّقْدِير: قرار دادنِ اندازه و صورت براى چيزى، مثل قرار دادن صورت بدن آدمى در رحم.
التَّكْوِين: ساكن ساختن چيزى در مكان معيّن، مثل ساكن ساختن نطفه در رحم.
الْمَذْكُور: آنچه نسبتِ فعلى به آن داده شود، مثل طفلى كه در رحمِ مادر حركت كند بعد از نفخِ روح، و مادر از آن خبر دهد.
بدان كه مناسبت اين حديث به «بَابُ الْبَدَاء» به اعتبار دلالت بر ترتّبِ صدور اشيا است از اللّه تعالى؛ زيرا كه خلق انسان از تراب، پيش از تكوين اوست و آن، پيش از تقدير اوست و آن، پيش از نفخ روح در اوست. و نسبت به اللّه تعالى، حال، ماضى و مستقبل مى باشد، و اِلّا نمى گفت كه «مِن قَبْلُ» .
يعنى: روايت است از مالك جُهَنى (به ضمّ جيم و فتح هاء و نون) گفت كه: پرسيدم امام جعفر صادق عليه السلام را از قول اللّه ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ در سوره مريم: آيا اين را هم از دلايل قدرت ما بر كُلّ شَى ء به قولِ «كُنْ» به خاطر نرسانيده انسان كه ما خلق كرديم او را از گل پيش از اين و هنوز نبود چيزى مُعْتَدٌّبِه؟! راوى گفت كه: پس امام گفت كه: نه قرار يافته بود صورت او و نه ساكن كرده شده بود در رحم مادر.
راوى گفت كه: و پرسيدم امام را از قول اللّه تعالى در سوره دهر: آيا آمده باشد بر سر انسان وقتى از زمانه كه نبود چيزى مُعْتَدٌّبِه، كه نسبت فعلى به او داده شود؟
استفهام، براى تقرير است؛ به معنى اين كه به تحقيق آمده بر سر او آن وقت، پس گفت: قرارِ صورت او در رحم مادر شده بود، مرد يا زن، خوب يا زشت، امّا نسبت فعلى به او داده نمى شد.

1.مريم (۱۹): ۶۷.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 64603
صفحه از 612
پرینت  ارسال به