501
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] چهاردهم

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو الْكُوفِيِّ أَخِي يَحْيى] عَنْ مُرَازِمِ بْنِ حَكِيمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام يَقُولُ:«مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ حَتّى يُقِرَّ لِلّهِ بِخَمْسِ ۱ : بِالْبَدَاءِ، وَالْمَشِيئَةِ، وَالسُّجُودِ، وَالْعُبُودِيَّةِ، وَالطَّاعَةِ».

شرح: روايت است از مُرازم (به ضمّ ميم و راء بى نقطه و كسر زاء با نقطه) ابن حكيم (به فتح حاء و كسر كاف) گفت كه: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مى گفت كه: پيغمبر نشده هيچ پيغمبرى هرگز، مگر به شرطى كه اقرار كرده باشد براى اللّه تعالى به پنج چيز؛ پس پنج اقرار شرط است:
اوّل: اقرار به بَدا؛ كه بيان شد در شرح عنوان باب.
دوم: اقرار به مَشِئَت (به فتح ميم و كسر شين با نقطه و سكون ياء دو نقطه در پايين و همزه؛ و جايز است قلب همزه به ياء و تشديد) به معنى اقرار به اين كه هر چه در عالم مى شود از افعالِ خلايق، با خواهش اللّه تعالى است و هر چه نمى شود، بى خواهش اوست، بى آن كه بندگان، مجبور در افعال خود باشند. و اين، ردّ است بر معتزله و مجوس، چنانچه بيان مى شود در اوّلِ باب آينده.
سوم: اقرار به سجودِ هر كائن، اللّه تعالى را؛ به معنى اقرار به اين كه اللّه تعالى، پادشاه آسمان ها و زمين است و قدرت او گذراست در هر چيز، چنانچه گفته در سوره آل عمران و سوره نور: «وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ»۲ و در سوره نحل: «وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَا فِىالسَّمَـوَ تِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ»۳ و اين، ردّ است بر فلاسفه كه مى گويند كه: هر جسمى مكان طبيعى دارد و سكون ارض در اين جا و حركت فلكيّات به تدبيرِ اللّه تعالى نيست، بلكه سكون ارض، طبيعىِ آن است و حركت فلكيّات، ارادى خودشان است؛ و انواع اين مزخرفات در ميان ايشان بسيار است. و أيضاً ردّ است بر معتزله كه: مى گويند كه بندگان مستقلّ اند در قدرت خود و فعل ايشان، موقوف بر اذن الهى نيست؛ و بيان مى شود در اوّلِ باب آينده.
چهارم: اقرار به عبوديّت به معنى اقرار به اين كه كلّ مخلوقين، بندگان اللّه تعالى اند، نه چنانچه فلاسفه مى گويند كه: او فاعل موجِب است. و نه چنانچه بعض نصارى مى گويند كه: عيسى پسر اوست. و بعضى ديگر مى گويند: اوست. و بعضِ مشركين مى گويند: ملائكه، دختران اويند.
پنجم: اقرار به طاعت به معنى اقرار به اين كه بر هر كس واجب است فرمان بردارى و عبادت اللّه تعالى، هر چند كه مرتبه انبيا و اوصيا و اوليا داشته باشد. و اين ردّ است بر صوفيّه بى قيد، چنانچه در خطبه دفتر پنجم از مثنوى رومى گفته اند كه: «إِذَا ظَهُرَتِ الْحَقَائِقُ بَطَلَتِ الشَّرائِعُ» ۴ و تفسير كرده اند كه اعمال شرعيّه مانند معالجات اَطبّا است، مادام كه شخصى مريض است احتياج به آنها دارد و بعد از صحّت، مستغنى مى شود از آنها؛ و مانندِ افعال اهل كيميا است، مادام كه مس طلا يا نقره نشده، احتياج به آنها هست. و انواع نامعقولاتِ ايشان، در هيچ جوال نمى گنجد.

1.كافى مطبوع: + «خصال».

2.آل عمران (۳): ۱۸۹؛ نور (۲۴): ۴۲.

3.نحل (۱۶): ۴۹.

4.ر.ك: أسرار التوحيد، ص ۱۶۸؛ شرح گلشن لاهيجى، ص ۲۰۷.


صافي در شرح کافي ج2
500

[حديث] دوازدهم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ يُونُسَ، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ، قَالَ: ]سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : هَلْ يَكُونُ الْيَوْمَ شَيْءٌ لَمْ يَكُنْ فِي عِلْمِ اللّه ِ بِالْأَمْسِ؟ قَالَ:«لَا ،مَنْ قَالَ هذَا، فَأَخْزَاهُ اللّه ُ» . قُلْتُ: أَ رَأَيْتَ، مَا كَانَ وَمَا هُوَ كَائِنٌ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَ لَيْسَ فِي عِلْمِ اللّه ِ؟ قَالَ: «بَلى، قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ».

شرح: أَ رَأَيْتَ به همزه استفهام و صيغه ماضى مخاطبِ معلوم، به معنى «أَخْبِرْنِي» است.
أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ، عبارت است از وقت احداثِ اوّلِ مخلوقات كه آب است؛ چه در وقت احداث آب، تدبير جميع مخلوقات شده، چنانچه مى آيد در «كِتَابُ الْحُجَّة» در حديث دوّمِ باب چهل و پنجم كه «بَابٌ نَادِرٌ فِيهِ ذِكْرُ الْغَيْبِ» است.
يعنى: پرسيدم امام جعفر صادق عليه السلام را كه: آيا در صورت بَدا مى باشد امروز چيزى كه نبوده باشد در علم اللّه تعالى ديروز؟
گفت كه: نه، هر كه اين اعتقاد داشته باشد، پس خوار و رسوا كناد او را اللّه تعالى.
گفتم كه: خبر ده مرا كه آنچه بود و خواهد بود تا روز قيامت، آيا نبوده در علم اللّه تعالى؟
گفت كه: بلى بوده پيش از احداثِ اوّلِ مخلوقات.

[حديث] سيزدهم

۰.اصل: [عَلِيٌّ، عَنْ مُحَمَّدٍ، عَنْ يُونُسَ] عَنْ مَالِكٍ الْجُهَنِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام يَقُولُ:«لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِي الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ، مَا فَتَرُوا عَنِ الْكَلَامِ فِيهِ».

شرح: روايت است از مالك جهنى گفت كه: شنيدم از امام جعفر صادق عليه السلام مى گفت كه: اگر مى دانستند مردمان ثوابى را كه هست در اقرارِ به بَدا، سست نمى شدند هيچ وقت از سخن در آن؛ چه آن، ايمان به غيب و ايمان به تجدّد امور از اللّه تعالى است، چنانچه بيان شد در شرح حديث اوّل.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 64670
صفحه از 612
پرینت  ارسال به