509
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«فَلِلّهِ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ فِيهِ الْبَدَاءُ مِمَّا لَا عَيْنَ لَهُ، فَإِذَا وَقَعَ الْعَيْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَكُ، فَلَا بَدَاءَ، وَاللّه ُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ».

شرح: فاء در فَلِلّهِ براى تفريع بر حصرِ مفهوم از «الْقَضَاءُ بِالْاءِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ» است.
ضمير فِيهِ راجع به «مَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ» است.
«مِنْ» در مِمَّا براى سببيّت است. مَا كافّه است.
الْعَيْن: كائنِ في نَفْسِهِ در خارجِ ذهن، خواه جوهر و خواه عرض.
واو در وَاللّهُ حاليّه است و اشارت است به اين كه نفىِ بَدا در اين صورت، منافات ندارد با عموم قدرتِ اللّه تعالى حتّى بر هر قبيح.
يعنى: پس اللّه تبارك و تعالى راست در آن چه مدرك مى شود به حواسّ، بَدا، به سبب اين كه كائنِ عينى نشده، پس چون واقع شود كائنِ عينى كه معلوم و ادراك كرده شود، پس نيست بَدا؛ و حال آن كه اللّه تعالى مى كند آنچه را كه خواهد.


صافي در شرح کافي ج2
508

۰.اصل:«وَالْقَضَاءُ بِالْاءِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ مِنَ الْمَفْعُولاتِ ذَوَاتِ الْأَجْسَامِ الْمُدْرَكَاتِ بِالْحَوَاسِّ مِنْ ذَوِي لَوْنٍ وَرِيحٍ وَوَزْنٍ وَكَيْلٍ، وَمَا دَبَّ وَدَرَجَ مِنْ إِنْسٍ وَجِنٍّ وَطَيْرٍ وَسِبَاعٍ ، وَغَيْرِ ذلِكَ مِمَّا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ».

شرح: الْمُبْرَمُ (به باء يك نقطه و راء بى نقطه، به صيغه اسم مفعولِ باب اِفعال): محكم تابيده؛ و مراد اين جا، چيزى است كه برگشتن از آن ممكن نباشد. و مقصود اين است كه: قضاى با امضا، مُبْرَم مى باشد و بس. و غير آن، در مبرم نمى باشد؛ به قرينه تصريح به «فِي» در «فَالْعِلْمُ فِي الْمَعْلُومِ» و نظاير آن و قرينه ذكر ضميرِ فَصل و تعريفِ خبر به الفْ لام.
«مِنْ» در مِنَ الْمَفْعُولَاتِ براى بيان مُبرم است.
ذَوَات (جمع ذَات) به معنى حقيقت است و بيان اصلِ آن شد در شرح حديث پنجمِ «بَابُ جَوَامِعِ التَّوْحِيدِ» كه باب بيست و دوم است در شرح فقره: «الْمُمْتَنِعَةِ مِنَ الصِّفَاتِ ذَاتُهُ» ۱ و آن، بدلِ تفصيل «الْمَفْعُولَات» است.
«مِنْ» در مِنْ ذَوِي لَوْنٍ براى بيانِ «الْأَجْسَام» است.
وَمَا دَبَّ عطف است بر «الْأَجْسَام» يا عطف است بر «ذَوِي لَوْنٍ». و اوّل، مبنى بر اين است كه مراد به جسم، ميان پر باشد، چنانچه گذشت در «بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْجِسْمِ وَالُّصورَةِ». و دوم، مبنى بر اين است كه مراد به جسم، اعمّ باشد.
الدَّبِيب (مصدر باب «ضَرَبَ»): راه رفتن بى دورى گام، مثل راه رفتن مورچه بر پاها و مثل راه رفتن مار بر شكم.
الدُّرُوج (مصدر باب «نَصَرَ»): رفتن به گام فراخ.
«مِنْ» در مِنْ إِنْسٍ براى بيان است.
الْاءِنْس: اسم جنس انسىِ آدمى. الْجِنّ: اسم جنس جنّىِ پرى.
الطَّيْر (جمع طاير): پرندگان. السِّبَاع (به كسر سين بى نقطه، جمع «سَبُع» به فتح سين و ضمّ باء): درّندگان.
غَيْر مجرور است به عطف بر «الْأَجْسَام» يا به عطف بر «إِنْس». و بنابر اوّل، عبارت است از اَعراض مثل بياض و سواد؛ و ذلِكَ اشارت است به مذكور كه ذَوَاتِ الْأَجْسَام و مَا دَبَّ است. و بنابر دوم، عبارت است از ملائكه و حيواناتى كه مذكور نشده اند و «ذلِكَ» اشارت است به مذكور كه انس و جنّ و طير و سباع است.
مِمَّا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ اشارتِ اين است كه مجرّدى غير اللّه تعالى نمى باشد.
يعنى: و قضا با امضا، آن است كه در مُبرم است، آن مبرم، كرده شده هايى است كه حقيقت هاى اجسامى است كه مدركات به حواسّ است آن اجسام، صاحبان رنگ است و صاحبان بو است و صاحبان وزن است و صاحبان كَيل است و آنچه راه مى رود به آهستگى و راه مى رود به غير آهستگى، آن انس و جنّ و طير و سباع است و غيرِ آنها از جمله آنچه مدرك مى شود به حواسّ.

1.الكافي، ج ۱، ص ۱۳۹، ح ۵ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63316
صفحه از 612
پرینت  ارسال به