519
صافي در شرح کافي ج2

[حديث ] دوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ، عَنْ أَبَانٍ ]عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : شَاءَ وَأَرَادَ، وَقَدَّرَ وَقَضى؟ قَالَ:«نَعَمْ». قُلْتُ: وَأَحَبَّ؟ قَالَ: «لَا». قُلْتُ: وَكَيْفَ شَاءَ وَأَرَادَ ، وَقَدَّرَ وَقَضى وَلَمْ يُحِبَّ؟! قَالَ : «هكَذَا خَرَجَ إِلَيْنَا».


صافي در شرح کافي ج2
518

باب بيست و ششم

اصل :بَابُ الْمَشِيئَةِ وَالْاءِرَادَةِ

شرح: چون در دو حديثِ باب سابق ، ذكر مشيّت و اراده اللّه تعالى نسبت به افعال بندگان شد ، اين باب را براى بيان مشيّت و اراده ذكر كرد تا ظاهر شود .
و در اين جا اختصارى هست ؛ چه بيان قدر و قضا نيز مراد است .
در اين باب ، شش حديث است .

[حديث ] اوّل

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللّه ِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْهَاشِمِيِّ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عليهماالسلاميَقُولُ:«لَا يَكُونُ شَيْءٌ إِلَا مَا شَاءَ اللّه ُ وَأَرَادَ، وَقَدَّرَ وَقَضى».
قُلْتُ: مَا مَعْنى «شَاءَ»؟ قَالَ: «ابْتِدَاءُ الْفِعْلِ».
قُلْتُ: مَا مَعْنى «قَدَّرَ»؟ قَالَ : «تَقْدِيرُ الشَّيْءِ مِنْ طُولِهِ وَعَرْضِهِ».
قُلْتُ: مَا مَعْنى «قَضى»؟ قَالَ : «إِذَا قَضى أَمْضَاهُ، فَذلِكَ الَّذِي لَا مَرَدَّ لَهُ».

شرح :ابْتِدَاءُ الْفِعْل به اين معنى است كه : مشيّت اللّه تعالى ، تدبير هر حادث است در وقت احداث آب كه اوّلِ حوادث و مادّه جميع مَاعَداىِ خود از حوادث است . و آن آب را نيز گاهى مشيّت مى نامند ، چنانچه گذشت در حديث چهارمِ باب چهاردهم .
در كتاب محاسنِ احمد بن اَبى عبد اللّه البَرقى ، اين حديث منقول شده و بعد از «ابْتِدَاءُ الْفِعْلِ» و پيش از قُلْتُ : مَا مَعْنى قَدَر ، اين زيادتى هست : «قُلْتُ : فَمَا مَعْنى أَرَادَ ؟ قَالَ : الثُّبُوتُ عَلَيْهِ» و اين موافق تر است با آنچه مى آيد در حديث چهارمِ باب سى ام . و ما با اين ، شرح مى كنيم .
إِذَا قَضى أَمْضَاهُ به اين معنى است كه : قضا تدبيرى است كه مقارنِ كَوْنِ مَقضى است .
الْمَرَادّ (به فتح ميم و فتح راء بى نقطه و تشديد دال بى نقطه ، به صيغه مصدر ميمى باب «نَصَرَ») : برگردانيدن ؛ و مراد اين جا ، بَدا است كه در شرح عنوان باب بيست و چهارم بيان شد . و در حديث آخر آن باب ، بيان شد كه بَدا در مَقضىِ مُمضى نمى رود.
يعنى: روايت است از على بن ابراهيم هاشمى ، گفت كه: شنيدم از امام موسى كاظم عليه السلام مى گفت كه: نمى شود چيزى مگر آنچه اللّه تعالى مشيّتِ آن كرده باشد و اراده آن كرده باشد و تقدير آن كرده باشد و قَضاى آن كرده باشد .
گفتم: چيست معنى مشيّت كرد؟
گفت: مشيّت ، ابتداى فعل است .
گفتم: پس چيست معنى اراده كرد؟
گفت: اراده ، باقى ماندن بر فعل است به احداث چيزى در مادّه حوادث ، پيش از وقتِ تقدير ، به قرينه ذكر آن على حده .
گفتم: چيست معنى تقدير كرد؟
گفت: تقدير ، اندازه چيزى قرار دادن است از طول آن چيز و عرض آن چيز ، مثل قرار دادن نجّار عرض و طول كرسى را پيش از شروع در آن كار .
گفتم: چيست معنى قضا كرد؟
گفت: چون قضا كرد ، امضا كرد آن را ، پس آنچه گفتيم كه : قضا با امضا باشد ، در آن بَدا نمى رود.

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63192
صفحه از 612
پرینت  ارسال به