[حديث ] چهارم
۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيِّ؛ وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ جَمِيعاً، عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ الْجُرْجَانِيِّ] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام۱
، قَالَ:«إِنَّ لِلّهِ تَعَالى اِءِرَادَتَيْنِ وَمَشِيئَتَيْنِ: إِرَادَةَ حَتْمٍ، وَإِرَادَةَ عَزْمٍ، يَنْهى وَهُوَ يَشَاءُ، وَيَأْمُرُ وَهُوَ لَا يَشَاءُ؛ أَ وَمَا رَأَيْتَ أَنَّهُ نَهى آدَمَ وَزَوْجَتَهُ أَنْ يَأْكُلَا مِنَ الشَّجَرَةِ وَشَاءَ ذلِكَ؟ وَلَوْ لَمْ يَشَأْ أَنْ يَأْكُلَا، لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَتُهُمَا مَشِيئَةَ اللّه ِ تَعَالى، وَأَمَرَ إِبْرَاهِيمَ أَنْ يَذْبَحَ إِسْحَاقَ وَلَمْ يَشَأْ أَنْ يَذْبَحَهُ، وَلَوْ شَاءَ، لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَةُ إِبْرَاهِيمَ مَشِيئَةَ اللّه ِ تَعَالى».
شرح: اراده و مشيّت الهى متلازم است ، و لِهذَا در اين حديث ، بيان يكى از آنها به جاى بيان ديگرى شده .
مراد به اراده حتم اين است كه : بندگان را قدرت بر ضدّ مراد آن نباشد و آن ، در افعال خودش است ، مثل نظام عالم كه مذكور شد در حديث آخرِ باب بيست و چهارم كه «بَابُ الْبَدَاء» است .
مراد به اراده عزم اين است كه : بندگان را قدرت بر ضدّ مراد آن باشد .
يَنْهى وَهُوَ يَشَاءُ مثال مشيّت عزم است ؛ زيرا كه تعلّق مشيّت حتم الهى به مَنْهيٌّ عَنْه ، محال است .
وَ يَأْمُرُ وَهُوَ لَا يَشَاءُ مثال مشيّت حتم است ؛ زيرا كه «لَا يَشَاءُ» به معنى «يَشَاءُ خِلَافَهُ» است . و مشيّتِ خلاف مَأْمورٌ بِهِ از جانب اللّه تعالى دو قسم است؛ اوّل: مشيّت حتم . دوم : مشيت عزم . و اين جا مراد ، قسم اوّل است ، حقيقتِ نهى آدم و زَوْجه او بيان شد در شرح حديث سابق.
تعلّق مشيّت حتم الهى به خلاف مَأمورٌبِهِ ممكن است اگر مَأمورٌبِه از افعال مُوَلِّده (به كسر لام مشدّده) باشد براى فعلى ديگر كه فاعل آن اللّه تعالى است ، مثل ذبح كه مولِّد بريده شدنِ اَوداجِ ۲ گردن است ، پس ذبح ، مَأمورٌبِه است از حيثيّتى و غيرِ مأمورٌبِه است از حيثيّتى ديگر . و تعلّق مشيّت حتم الهى به خلافِ ذبح از حيثيّت دوم ممكن است ، پس امر به ذبح منسوخ نشده و ابراهيم ذبح را به جا آورده از آن حيثيّت كه مَأمورٌبِه است و ذبح را به جا نياورده از آن حيثيّت [كه ]غير مَأمورٌبِه است .
ظاهرِ لَمَا غَلَبَتْ مَشِيئَةُ إِبْراهِيمَ مَشِيئَةَ اللّهِ اين است كه : ابراهيم در دل خود مى خواسته كه اوداجِ گردن پسرش بريده نشود ، ليك ابن بابويه در كتاب خصال در «بَابُ الاِثْنَيْن» روايت كرده كه : ابراهيم مى خواسته قطع اوداج را براى اجر صبر بر مصيبت عُظمى ؛ و بنابر آن ، اين كلام به عنوان فرض خواهد بود.
يعنى: روايت است از امام رضا عليه السلام گفت كه: به درستى كه اللّه تعالى راست دو ارادت و دو مشيّت ؛ يكى اراده حتم كه كسى غير او قدرت بر خلاف آن مراد ندارد . و ديگرى اراده عزم كه بندگان قدرت بر خلاف آن مراد دارند .
بيانِ اين آن كه : نهى مى كند از چيزى و او مشيّتِ آن مى كند به مشيّت عزم . و امر مى كند به چيزى و او مشيّت آن نمى كند به اين معنى كه مشيّتِ خلاف آن مى كند به مشيّت حتم ؛ آيا اين را نيز نديدى كه نهى كرد آدم را و زنش حوّا را از خوردن ايشان از آن درخت كه ابليس به ايشان نمود و مشيّت عزم كرد آن خوردن را . و اگر مشيّت عزم نمى كرد خوردن ايشان را ؛ به اين معنى كه اگر مشيّت عزم مى كرد نخوردن ايشان را ، هر آينه نمى خوردند و غالب نمى شد مشيّت آدم و حوّا بر مشيّت عزم اللّه تعالى .
و امر كرد ابراهيم را به ذبح اسحاق و مشيّت نكرد ذبح او را ؛ به اين معنى كه مشيّتِ حتم كرد خلاف ذبح او را . و اگر مشيّت حتم مى كرد ذبح اسحاق را ، غالب نمى شد مشيّت ابراهيم بر مشيّت اللّه تعالى .
بدان كه روايات مختلف است در اين كه ذبيح ، اسحاق است ، يا اسماعيل است . و مصنّف ، ترجيح روايات اوّل كرده . و ابن بابويه ، ترجيح روايات دوم كرده . و بيان مى شود مفصّلاً در «كِتَابُ الْحَجِّ» در شرح كلام مصنّف در ذيل حديث پنجمِ «بَابُ حَجِّ إِبْرَاهِيمَ وَ إسْمَاعِيلَ وَبَنَائِهِمَا الْبَيْتَ وَمَنْ وَلِيَ الْبَيْتَ بَعْدَهُمَا عليهماالسلام» كه باب هفتم است.