55
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل: وَغَدَا عَلَيْهِ الدَّيَصَانِيُّ، فَقَالَ لَهُ: يَا هِشَامُ، إِنِّي جِئْتُكَ مُسَلِّماً، وَلَمْ أَجِئْكَ مُتَقَاضِياً لِلْجَوَابِ . فَقَالَ لَهُ هِشَامٌ: إِنْ كُنْتَ جِئْتَ مُتَقَاضِياً، فَهَاكَ الْجَوَابَ.

شرح: در اوّل روز فردا بر سر هشام رفت آن زنديق ، پس گفت او را كه: به درستى كه من آمده ام نزد تو سلام كننده و نيامده ام نزد تو ۱ تقاضا كننده براى جواب. پس گفت او را هشام كه: اگر آمده باشى تقاضا كننده ، پس بگير اين جواب را .
مراد اين است كه : جواب را گفت به او.

۰.اصل: فَخَرَجَ الدَّيَصَانِيُّ عَنْهُ حَتّى أَتى بَابَ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، فَاسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ، فَأَذِنَ لَهُ، فَلَمَّا قَعَدَ، قَالَ لَهُ: يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، دُلَّنِي عَلى مَعْبُودِي ، فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :«مَا اسْمُكَ؟» فَخَرَجَ عَنْهُ، وَلَمْ يُخْبِرْهُ بِاسْمِهِ، فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ: كَيْفَ لَمْ تُخْبِرْهُ بِاسْمِكَ؟ قَالَ: لَوْ كُنْتُ قُلْتُ لَهُ: عَبْدُ اللّه ِ، كَانَ يَقُولُ: مَنْ هذَا الَّذِي أَنْتَ لَهُ عَبْدٌ؟ فَقَالُوا لَهُ: عُدْ إِلَيْهِ، وَقُلْ لَهُ: يَدُلَّكَ عَلى مَعْبُودِكَ، وَلَا يَسْأَ لْكَ عَنِ اسْمِكَ.
فَرَجَعَ إِلَيْهِ، فَقَالَ لَهُ: يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، دُلَّنِي عَلى مَعْبُودِي، وَلَا تَسْأَلْنِي عَنِ اسْمِي .

شرح: يَدُلّكَ و لَا يَسْأَلْكَ مجزوم است ، مثل: «قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـرِهِمْوَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ» . ۲ پس لام در اوّل مفتوح و مضموم و مكسور مى تواند بود و در دوم ساكن است .
يعنى: پس بيرون آمد زنديق از نزد هشام تا آن كه آمد به در خانه امام جعفر صادق عليه السلام ؛ چون دانست كه اين جواب حق را كسى غير او نگفته ، پس رخصتِ داخل شدن بر او طلبيد ، پس رخصت داد او را امام . پس وقتى كه در مجلس نشست گفت او را كه: اى جعفر بن محمّد! راهنمايى كن مرا بر كسى كه مستحقِّ آن است كه او را پرستش كنم. پس گفت او را امام عليه السلام كه: چيست نام تو؟
مراد اين است كه تو نيز مى دانى و منكر مى شوى .
پس بيرون رفت زنديق و خبر نداد امام را به نام خود . پس گفتند او را مصاحبانش كه: چگونه خبر ندادى او را به نامت؟ گفت: اگر مى گفتم او را كه : عبد اللّه ، مى گفت كه : كيست اين اللّه كه تو او را بنده اى؟
پس گفتند او را كه: برگرد سوى او و بگو او را كه راهنمايى كند تو را بر معبود تو و نپرسد تو را از نام تو. پس برگشت سوى او ، پس گفت او را كه: اى جعفر بن محمّد! راهنمايى كن مرا بر معبود من و مپرس مرا از نام من. مرادش اين است كه اكتفا به دعوىِ دانستنِ من مكن و دليل عَلى حِدِه بگو .

1.كلمه «تو» كه كلام آن را اقتضا مى كند ، در نسخه مسجد اعظم نيامده است ، ولى در نسخه «ب» موجود مى باشد .

2.نور (۲۴) : ۳۰ .


صافي در شرح کافي ج2
54

فصل

اساليب كلام مختلف مى شود به اختلاف اقتضاى مقام ، پس اگر اين سؤال را غير زنديق كند ، محمول بر استفهام حقيقى مى شود و جواب اين است كه : قدرت بر چيزى در دو معنى مستعمل مى شود :
اوّل : بودن كسى به حيثيّتى كه اگر آن را خواهد ، كند و اگر نخواهد ، نكند ؛ و عجز مقابل اين است .
دوم : بودن كسى به حيثيّتى كه صحيح باشد صُدور و لا صُدورِ آن چيز از او ؛ به اين معنى كه آن چيز ممكن في نفسه باشد و او مُسْتَجْمِعِ علّت تامّه آن چيز و علّت تامّه ترك آن چيز باشد ـ حقيقةً ، يا حكماً ـ و مراد به استجماع حكمى اين است كه آنچه از اجزاى علّت تامّه مفقود باشد ، منتهى شود به جزئى كه علّت تامّه آن جزء را مستجمع باشد حقيقةً . و عجز مقابل اين نيست ؛ زيرا كه انتفاء قدرت به اين معنى گاهى به سبب انتفاء امكان ـ في نفسه ـ در آن چيز مى باشد .
پس اگر مراد سائل ، معنى اوّل است ، مى گوييم كه : او قادر است و عاجز نيست و صدق شرطيّه منافات ندارد با محال بودن مقدّم و تالى . و اگر مراد معنى دوم است ، مى گوييم كه : او قادر نيست ؛ به سبب اين كه آن چيز ممكنِ في نفسه نيست ، پس عجز ، متصوّر نيست اصلاً.
و به اين اشارت شده در روايت ابن بابويه ، در كتاب التوحيد ، در «بابُ القُدْرَة» كه : «قِيلَ لأمير المؤمنين عليه السلام : هَلْ يَقْدِرُ رَبُّك أن يُدْخِلَ الدنيا فِي بِيضَةٍ من غَيْرِ أن يَصْغُرَ الدنيا ويَكْبُرَ البِيضة؟ قالَ : إنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ لَا يُنْسَبُ إلَى الْعَجْز ، وَالَّذي سَأَلْتَنِي لا يَكُونُ» . ۱

1.التوحيد ، ص ۱۳۰ ، ح ۹ . و ترجمه حديث شريف كه از لسان امام صادق عليه السلام مى باشد چنين است : «عرض شد محضر شريف اميرمؤمنان عليه السلام كه : آيا خداوند تو قادر است كه دنيا را در درون يك تخم مرغ جاى دهد ، بدون آن كه دنيا كوچك شود و يا تخم مرغ بزرگ گردد؟ فرمود : همانا خداوند متعال ، هرگز به عجز و ناتوانى منسوب نمى گردد ، وليكن چيزى كه تو مى خواهى امكان شدن ندارد» .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 64823
صفحه از 612
پرینت  ارسال به