553
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«تِلْكَ مَقَالَةُ إِخْوَانِ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ، وَخُصَمَاءِ الرَّحْمنِ، وَحِزْبِ الشَّيْطَانِ، وَقَدَرِيَّةِ هذِهِ الْأُمَّةِ وَمَجُوسِهَا» .

شرح: چون هر يك از جبريّه و مفوّضه ، در دور بودن از حق شريك اند ، ليك مفوّضه از جبريّه مردودترند . جبريّه را تشبيه به مفوّضه كرده و برادرانِ مفوّضه گفته .
عَبَدَة (به فتح عين بى نقطه و فتح باء يك نقطه) جمع عابد است .
خُصَمَاء (به ضمّ خاء با نقطه و فتح صاد بى نقطه و الف ممدوده) جمع خَصيم (به فتح خاء و كسر صاد و سكون ياء) معطوف است بر «عَبَدَة» و همچنين حزب قدريّه ومجوس ها .
بدان كه اطلاق عَبدَه اَوثان بر مفوّضه ، به اعتبار اين است كه جمعى از ايشان كه در زمان رسول صلى الله عليه و آله بوده اند ، بت پرست بوده اند ، چنانچه بعض روايات دلالت بر اين مى كند كه قول اللّه تعالى در سوره قمر: «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ»۱ نازل شده در ردّ بر مشركان قريش و مذكور مى شود الْحَال .
و اطلاقِ خُصَمَاءِ الرَّحْمن بر مفوّضه به اعتبار اين است كه مى آيد در حديث دوّمِ باب آينده كه : مفوّضه مضادّ اللّه تعالى اند در پادشاهى او . و در بعض روايات واقع شده كه : «الْقَدَرِيَّةُ خُصَمَاءُ اللّهِ فِي الْقَدَرِ» ۲ و واقع شده كه : «أَخْرَجُوهُ مِنْ سُلْطَانِهِ» . ۳
و اطلاق حِزْبِ الشَّيْطَانِ بر مفوّضه ، به اعتبار اين است كه مى گويند كه : اللّه تعالى طاعت كافر را مشيّت كرده و شيطان ، كفر او را مشيّت كرده و شيطان ، غالب شده .
و اطلاق قَدَرِيَّةِ هذِهِ الْأُمَّة بر مفوّضه ، به اعتبار اين است كه جميع قدر و تدبير فعل خود را به خود نسبت مى دهند ؛ چون منكر قدر و تدبير اللّه تعالى در آن شده اند .
و اطلاق مجوس ها بر مفوّضه ، به اعتبار اين است كه در حديث رسول صلى الله عليه و آله واقع شده كه : «الْقَدَرِيَّةُ مَجُوسُ هذِهِ الْأُمَّةِ» . ۴
مخفى نماند كه چون علّامه حلّى ـ رَحِمَهُ اللّهُ تَعَالى ـ خيال كرده در شرح تجريد كه خُصَمَاء يا حِزْب يا قدريّه ، معطوف است بر إِخْوَان ، قرار داده كه قدريّه جبريّه اند و مصنّف ـ رَحِمَهُ اللّهُ تَعَالى ـ در عنوان اين باب ، جبر و قدر را در دو طرفِ مقابل ذكر كرده و اين حديث را در تحت عنوان اين باب ذكر كرده براى حلّ اين حديث و ابطالِ اين خيال كه بعيد است لفظاً و معنى ، امّا لفظاً چه در بيان اين در تتمّه حديث ، چنانچه ابطال مذهب جبريّه شده ، ابطال مذهب مفوّضه نيز شده و امّا معنى ، منافات دارد با احاديث بسيار ، مثل اين كه ابن بابويه گفته در «بَابُ الْقَضَاءِ وَالْقَدَرِ» از كتاب توحيد خود :
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّهِ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ : إِنَّ الْقَدَرِيَّةَ مَجُوسُ هذِهِ الْاُمَّةِ ، وَهُمُ الَّذِينَ أَرَادُوا أَنْ يَصِفُوا اللّهَ بِعَدْلِهِ ، فَأَخْرَجُوهُ مِنْ سُلْطَانِهِ ، وَفِيهِمْ نَزَلَتْ هذِهِ الْايَة : «يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ * إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ»۵ . ۶
روايت است از امام جعفر صادق عليه السلام گفت كه: به درستى كه قدريّه ، گبران امّت محمّد صلى الله عليه و آله اند و قدريّه ، جمعى اند كه به دعوى استقلال بندگان در قدرت بر افعال خود خواسته اند كه رعايت جانب عدالت اللّه تعالى كنند ، پس بيرون كرده اند اللّه تعالى را از سلطنت پادشاهى او . و در شأن قدريّه نازل شده قول اللّه تعالى در سوره قمر: آن روز كه كشيده مى شوند در آتش جهنّم بر روهاى ايشان بر حالى كه گفته مى شود كه : بچشيد دريافتنِ آتش جهنّم را ؛ به درستى كه ما هر چيزى را تدبير كرده ايم به قدر به معنى به تدبير موافق حكمت .
كشيدن بر رو ، خوارى است كه موافق جزاى تكبّرِ انكار پادشاهىِ پادشاه است.
يعنى: آن سخن كه قول به جبر است ، سخن برادران مفوّضه است كه آن مفوّضه بت پرستان اند و نزاع كنندگانِ رحمان اند و لشكر شيطان اند و قدريّه اين امّت اند و گبران اين امّت اند .

1.قمر (۵۴): ۴۹ .

2.جامع الأخبار ، ص ۱۶۱ ؛ متشابه القرآن ، ج ۱ ، ص ۲۰۲ .

3.التوحيد ، ص ۳۸۲ ، ح ۲۹ .

4.تفسير القمّي ، ج ۱ ، ص ۲۲۶ ؛ التوحيد ، ص ۳۸۲ ، ح ۲۹ ؛ ثواب الأعمال ، ص ۲۱۳ .

5.قمر (۵۴) : ۴۸ و ۴۹ .

6.التوحيد ، ص ۳۸۲ ، ح ۲۹ .


صافي در شرح کافي ج2
552
  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53366
صفحه از 612
پرینت  ارسال به