555
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل:«إِنَّ اللّه َ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ كَلَّفَ تَخْيِيراً، وَنَهى تَحْذِيراً، وَأَعْطى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً، وَلَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً، وَلَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً، وَلَمْ يُمَلِّكْ مُفَوِّضاً، وَلَمْ يَخْلُقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً، وَلَمْ يَبْعَثِ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ عَبَثاً «ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ»۱ » .

شرح: التَّخْيِير : دلالت بر خير . التَّحْذِير : اجتناب فرمودن از شرّ .
لَمْ يُعْصَ به صيغه مجهول است . و لَمْ يُطَعْ نيز به صيغه مجهول است .
مُكْرِهاً به صيغه اسم فاعلِ باب اِفْعال است . مى آيد در حديث اوّلِ باب آينده كه : «وَلَمْ يُطِعِ اللّهَ بِإِكْرَاهٍ وَلَمْ يَعْصِهِ بِغَلَبَةِ» ۲ .
لَمْ يُمَلِّكْ (به تشديد لام مكسوره) به صيغه معلومِ باب تفعيل است .
مُفَوِّضا (به تشديد واو مسكوره) به صيغه اسم فاعلِ باب تفعيل است .
اين فقرات ، استيناف است براى بيان سابق و چون در سابق ، سه چيز مذكور بود : يكى بطلان جبر . ديگرى بطلان تفويض . ديگرى اشارت به اين كه مفوّضه ، عبده اَوثان اند . و چون اين ، مشترك است ميان مفوّضه و جبريّه ؛ بعد از فراغ از ابطالِ مختصّ هر يكى ، ابطال آن مشترك كرد . پس إِنَّ اللّهَ تا كَثِيراً ، براى ابطال جبر است ؛ و مراد اين است كه : از اينها معلوم مى شود كه حسن و قبحِ افعال ، عقلى است و جبر ، باطل است .
ولَمْ يُعْصَ تا مُفَوِّضاً براى ابطال تفويض است . پس ذكر وَلَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً به تقريب است و مانند جمله معترضه است ، مگر آن كه «مُكْرهاً» به فتح راء باشد و آن ، بعيد مى نمايد .
وَلَمْ يُخْلَق تا آخر ، براى ابطال قدر مشتركِ ميان جبر و تفويض است ؛ زيرا كه بنابر هر كدام ، لازم مى آيد بطلان امر و نهى ؛ امّا بنابر جبر ، پس گذشت در اين حديث كه : «لَوْ كَانَ كَذلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ وَالْأَمْرُ وَالنَّهْيُ» . و امّا بنابر تفويض ، پس مى آيد در حديث يازدهمِ اين باب كه : «لَوْ فَوَّضَ إِلَيْهِمْ لَمْ يَحْصُرْهُمْ بِالْأَمْرِ وَالنَّهْيِ» .
مُشْارٌ إِلَيْهِ ذلِكَ ، اعتقادى است كه باعث بطلان خلق و عبث بودن بَعث باشد و آن ، قدر مشترك ميان اعتقاد جبر و اعتقاد تفويض است و اشارت است به قول اللّه تعالى در سوره ص : «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ»۳ . به اين روش كه : وَلَمْ يَبْعَثْ تا عَبَثاً اشارت به آخر آيت است . و به آيت ديگر در سوره نساء : «رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَالرَّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزاً حَكِيماً»۴ .
يعنى: به درستى كه اللّه تعالى امر كرده جنّ و انس را به طاعات براى دلالتِ ايشان به خير . و نهى كرده براى اجتناب فرمودنِ ايشان از شرّ . و بخشيده بر عملِ كم ، ثواب بسيار . و عصيان كرده نشده بر حالى كه مغلوب باشد . و اطاعت كرده نشده بر حالى كه اكراه كننده باشد . و قادر نكرده كسى را بر فعلى بر حالى كه واگذارنده باشد سوى او آن فعل را . و خلق نكرده آسمان ها را و زمين را و آنچه را كه در ميان آن دو است به كار نيامدنى . و نفرستاده رسل را بشارت دهندگانِ مطيعانِ اوصيا و ترسانندگانِ مخالفان اوصيا عبث . آن باعثِ بطلان خلق و عبث بودنِ فرستادن ، ظن كافران است ؛ به اين معنى كه مظنونِ ايشان است ، پس واى براى كافران از آتش جهنّم .

1.ص (۳۸) : ۲۷ .

2.الكافي ، ج ۱ ، ص ۱۶۰ ، ح ۱ .

3.ص (۳۸) : ۲۷ و ۲۸ .

4.نساء (۴) : ۱۶۵ .


صافي در شرح کافي ج2
554
  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53365
صفحه از 612
پرینت  ارسال به