۰.اصل: قَالَ:«يَا يُونُسُ ، لَيْسَ هكَذَا، لَا يَكُونُ إِلَا مَا شَاءَ اللّه ُ وَأَرَادَ، وَقَدَّرَ وَقَضى» .
شرح: امام عليه السلام گفت كه: اى يونس! صريحِ حق چنان نيست كه گفتى ، بگو : نمى باشد فعلى از بندگان مگر آنچه مشيّت و اراده و قدر و قضا به آن تعلّق گرفته باشد .
مراد اين است كه : تعلّق آنها به معاصى ، منافىِ عدالت اللّه تعالى نيست . پس از اين تدقيق لطيف ، تجاوز مى بايد كرد . و اسقاط «باء» كه حرف جرّ است مى بايد كرد ؛ چه مشيّت اللّه تعالى ، مثلاً معاصى را ، از قبيل مشيّت بندگان نيست كه كيفيّات نفسانيّه مى دارند ، چنانچه بيان كرد كه گفت .
۰.اصل:«يَا يُونُسُ، تَعْلَمُ مَا الْمَشِيئَةُ؟» ، قُلْتُ: لَا، قَالَ: «هِيَ الذِّكْرُ الْأَوَّلُ، فَتَعْلَمُ مَا الْاءِرَادَةُ؟» ، قُلْتُ: لَا، قَالَ: «هِيَ الْعَزِيمَةُ عَلى مَا يَشَاءُ، فَتَعْلَمُ مَا الْقَدَرُ؟» ، قُلْتُ: لَا، قَالَ : «هِيَ الْهَنْدَسَةُ ، وَوَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْبَقَاءِ وَالْفَنَاءِ».
قَالَ : ثُمَّ قَالَ: «وَالْقَضَاءُ هُوَ الْاءِبْرَامُ وَإِقَامَةُ الْعَيْنِ».
شرح: الذِّكْر (به كسر و ضمّ ذال با نقطه و سكون كاف) : به خاطر رسانيدنِ چيزى تا كرده شود ؛ و مراد اين جا ، تدبير چيزى است بر طبق علم سابق .
الْعَزِيمَة (به فتح عين بى نقطه و كسر زاء با نقطه و سكون ياء دو نقطه در پايين) : به جدّ شدن در كارى .
يَشَاءُ ، به صيغه معلوم است . تأنيث ضمير هِيَ با آن كه راجع به قدر است ، به اعتبار خبرِ آن است .
الْهَنْدَسَة (به فتح هاء و سكون نون و فتح دال بى نقطه و سين بى نقطه) : معرّب اندازه ، تعيين قدرِ چيزى ، مثل تعيين قدر صورتى در عرض و طول ، يا حركتى در ماندن تا فلان وقت و برطرف شدن بعد از آن .
الْوَضْع : نهادن ؛ و مراد اين جا ، تعيين است .
الْحُدُود (جمع حدّ) : اطراف . مِنْ براى ابتداست .
الْبَقَا : باقى ماندن حركت تا آنى . الْفَنَا : برطرف شدن حركت بعد از آنى .
الْاءِبْرَام : استوار كردن چيزى . الْاءِقَامَة : به راست آوردنِ چيزى كه پيش از اين خواهشِ آن شده باشد .
الْعَيْن : كائنِ فِي نَفْسِهِ در خارج ذهن ، خواه جوهر و خواه عرض.
يعنى: تتمّه كلام امام اين بود كه: اى يونس! مى دانى كه چيست مشيّت اللّه تعالى فعل بنده را؟
گفتم كه: نه .
گفت كه: مشيّت اللّه تعالى تدبير اوّل است . پس مى دانى كه چيست اراده اللّه تعالى فعل بنده را؟
گفتم كه: نه .
گفت كه: باقى ماندن بر خواهشِ آنچه مى خواهد . پس مى دانى كه چيست قدر اللّه تعالى فعل بنده را؟
گفتم كه: نه .
گفت كه: آن ، تدبير اللّه تعالى است در وقت تعيين بنده ، اندازه حركت خود را ؛ به اين روش كه تعيين اطراف حركاتى كه در كارى مى بايد كند كه هر حركتى تا كى باقى باشد و كى فانى شود ، مثل شخصى كه عزم جزم كرد كه جولانى كند از صبح تا چاشت مثلاً.
يونس گفت كه: بعد از آن امام عليه السلام گفت كه: و قضا تدبير اللّه تعالى است در وقتى كه بنده به راست آورد كائن عينى را.
توضيح اينها شد در شرح حديث اوّلِ باب بيست و پنجم و اوّلِ باب بيست و ششم.