۰.اصل: قَالَ: فَاسْتَأْذَنْتُهُ أَنْ أُقَبِّلَ رَأْسَهُ، وَقُلْتُ: فَتَحْتَ لِي شَيْئاً كُنْتُ عَنْهُ فِي غَفْلَةٍ.
شرح: يونس گفت كه: پس رخصت طلبيدم از امام عليه السلام كه بوسم سرش را و گفتم كه: گشودى براى من درِ علمى را كه بودم از آن در غفلت .
مرادش اين است كه : پنداشتم كه تعلّق مشيّت اللّه تعالى ـ مثلاً ـ به معاصىِ قبيح است.
[حديث ] پنجم
۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ:«إِنَّ اللّه َ خَلَقَ الْخَلْقَ، فَعَلِمَ مَا هُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ، وَأَمَرَهُمْ وَنَهَاهُمْ، فَمَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَيْءٍ، فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلى تَرْكِهِ، وَلَا يَكُونُونَ آخِذِينَ وَلَا تَارِكِينَ إِلَا بِإِذْنِ اللّه ِ».
شرح: فاء در فَعَلِمَ براى تعقيب است . عَلِمَ به صيغه ماضى غايب و معلومِ باب «نَصَرَ» و «ضَرَبَ» . يا بابِ تفعيل است . الْعَلْم (به فتح عين و سكون لام) و التَّعْليم : نشان كردن.
فَاء در فَمَا براى تفريع است . و اشارت است به اين كه امر و نهى ، محبور سفاهت است . و در آن جمله ، اقتصارى هست ؛ چه اين نيز مراد است كه : «وَمَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَيْءٍ ، فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلى أَخْذِهِ» .
تفسير اِذن ، گذشت در شرح حديث اوّلِ باب بيست و پنجم . و بنابر آن ، ردّ است بر معتزله در تفويض ثانىِ ايشان . و مى تواند بود كه مراد اين جا اعمّ از آن و از مشيّت و اراده و قدر و قضا باشد و ردّ باشد بر معتزله در تفويضِ اوّل نيز.
يعنى: روايت است ، جعفر صادق عليه السلام گفت كه: به درستى كه اللّه تعالى آفريد بندگان را ، پس نشان كرد در ايشان آنچه را كه ايشان بازگشت كنندگان اند سوى آن از ايمان و كفر و طاعت و معصيت . و امر كرد ايشان را و نهى كرد ايشان را . پس آنچه امر كرده ايشان را به آن ، هر چه باشد ، پس به تحقيق گردانيده براى ايشان راه سوى ترك آن . و هر چه نهى كرده ايشان را از آن ، هر چه باشد ، پس به تحقيق گردانيده براى ايشان راه سوى فعل آن . و نمى باشند بندگان ، فاعلانِ مَأمورٌبِه يا مَنهيٌّ عَنْه و نه تاركانِ مَأمورٌبِه يا مَنهيٌّ عَنْه مگر به اذن او .