565
صافي در شرح کافي ج2

[حديث ] هفتم

۰.اصل: [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسى ]عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ، قَالَ: كَانَ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَتَكَلَّمُ بِالْقَدَرِ۱وَالنَّاسُ مُجْتَمِعُونَ، قَالَ: فَقُلْتُ: يَا هذَا، أَسْأَلُكَ؟ قَالَ: سَلْ ، قُلْتُ: يَكُونُ فِي مُلْكِ اللّه ِ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ مَا لَا يُرِيدُ؟ قَالَ: فَأَطْرَقَ طَوِيلاً، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَيَّ ، فَقَالَ: يَا هذَا، لَئِنْ قُلْتُ: إِنَّهُ يَكُونُ فِي مُلْكِهِ مَا لَا يُرِيدُ، إِنَّهُ لَمَقْهُورٌ، وَلَئِنْ قُلْتُ: لَا يَكُونُ فِي مُلْكِهِ إِلَا مَا يُرِيدُ، أَقْرَرْتُ لَكَ بِالْمَعَاصِي، قَالَ: فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام : سَأَلْتُ هذَا الْقَدَرِيَّ، فَكَانَ مِنْ جَوَابِهِ كَذَا وَكَذَا، فَقَالَ:«لِنَفْسِهِ نَظَرَ، أَمَا لَوْ قَالَ غَيْرَ مَا قَالَ، لَهَلَكَ».

شرح: روايت است از اسماعيل بن جابر گفت كه: بود در مسجد مدينه ، مردى كه سخن مى گفت به تفويضِ اوّلِ معتزله و مردمان جمع بودند . گفت كه: پس گفتم كه: اى مرد حاضر! آيا پرسم تو را از چيزى كه مى خواهم؟
گفت كه: بپرس.
گفتم كه: مى باشد در مملكت اللّه تعالى چيزى كه نخواهد؟
گفت كه: پس آن مرد ، سر در پيش افكند زمانى دراز ، بعد از آن سر برداشت ، متوجّه من شد ، پس گفت كه: اى مرد حاضر! هر آينه اگر گويم كه : مى باشد در مملكت اللّه تعالى چيزى كه نمى خواهد ، به درستى كه او هر آيينه مغلوب خواهد بود . و اگر گويم كه : نمى باشد در مملكت او مگر چيزى كه مى خواهد ، اقرار كرده خواهم بود براى تو به اين كه گناهان نيز به خواست اوست ؛ به اين معنى كه اقرار كرده خواهم بود به خلاف مذهب خود .
اسماعيل گفت كه: پس گفتم امام جعفر صادق عليه السلام را كه: پرسيدم اين قَدَرى را ، پس بود جواب او چنين و چنين . پس گفت كه: براى خود فكرى كرده كه اقرار به خلافِ مذهب خود كرده در پرده ؛ آگاه باش ، اگر مى گفت غير آنچه گفته ، هر آينه داخل جهنّم مى شد .

1.كافى مطبوع : «في القدر» .


صافي در شرح کافي ج2
564

[حديث ] ششم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى ، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمنِ، عَنْ حَفْصِ بْنِ قُرْطٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، قَالَ:]«قَالَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللّه َ يَأْمُرُ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ، فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللّه ِ؛ وَمَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَيْرَ وَالشَّرَّ بِغَيْرِ مَشِيئَةِ اللّه ِ، فَقَدْ أَخْرَجَ اللّه َ مِنْ سُلْطَانِهِ؛ وَمَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَعَاصِيَ بِغَيْرِ قُوَّةِ اللّه ِ، فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللّه ِ؛ وَمَنْ كَذَبَ عَلَى اللّه ِ، أَدْخَلَهُ ۱ النَّارَ» .

شرح: مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللّهَ يَأْمُرُ ، براى ردّ مذهب جبريّه است ، چنانچه بيان شد در شرح حديث دوّمِ اين باب .
سُوء (به ضمّ سين) اسم مصدر است به معنى آزرده كردن . و مراد به سوء اين جا ، فاحشه است كه بيان شد در شرح حديث دوّمِ اين باب .
در سوره يوسف چنين است: «كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ» . ۲
وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَيْرَ وَالشَّرَّ ، براى ردّ مذهب قدريّه است در خلاف اوّل از دو خلاف كه مذكور شد در شرح حديث اوّلِ باب بيست و پنجم . و مراد به خير و شرّ ، طاعات و معاصى است .
وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَعَاصِيَ ، براى ردّ قول جمعى است كه قائل اند به اين كه : واجب است بر اللّه تعالى هر لطف ناجع ، پس محال است بر او فعلِ قوّت بر معاصى ؛ زيرا كه آن ، ضدّ لطف است . و گذشت در حديث سوم اين باب كه : «عَمِلْتَ الْمَعَاصِيَ بِقُوَّتِيَ الَّتِي جَعَلْتُهَا فِيكَ» .
يعنى: گفت رسول اللّه صلى الله عليه و آله كه: هر كه دعوى كرد كه اللّه تعالى امر مى كند به چيزى كه به غايت رسواست ، پس به تحقيق دروغ بسته بر اللّه تعالى . و هر كه دعوى كرد كه نيك و بد ، بى مشيّت اللّه تعالى است . پس به تحقيق بيرون كرده اللّه تعالى را از سلطنت ربوبيّت او . و هر كه دعوى كرد كه گناهان ، بى تقويت اللّه تعالى است ، پس به تحقيق دروغ بسته بر اللّه تعالى . و هر كه دروغ بست بر اللّه تعالى ، داخل مى كند البتّه او را در آتش .

1.كافى مطبوع : + «اللّه » .

2.يوسف (۱۲) : ۲۴ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53334
صفحه از 612
پرینت  ارسال به