59
صافي در شرح کافي ج2

شرح: القَديم : چيزى كه زمان وجودش ابتدا نداشته باشد و آن منحصر است در واجبِ بالذّات ؛ چه هر چه ممكن است احتياج به فاعلى دارد كه آن را احداث كند . و قديم ، يا واجبِ بالذّات است ، يا لازمِ واجبِ بالذّات ؛ و لازمِ چيزى ، احتياج به احداث آن چيز آن را ندارد .
القَويّ : بسيارْ قدرت . و مراد اينجا كسى است كه هر چه خواهد ، شود ، خواه ديگرى خلاف آن را خواسته باشد و خواه نه .
الضَّعيف : كم قدرت . وَ يَتَفَرَّدَ منصوب است به تقدير «أن» بعد از نفى .
الْعَجْز : بى قدرتى . الظَّاهِر : چيزى كه از دور نمايان باشد ، مثل سرِ كوه ؛ و مراد اينجا چيزى است كه معلوم باشد كه آخر كار به آن مى رسد .
يعنى : روايت است از هشام بن الحكم ، در حكايتِ زنديقى كه آمد نزد امام جعفر صادق عليه السلام در وقتى كه امام عليه السلام با يكى از اهل مجلس خود سخن مى گفت و بود از جمله سخن امام جعفر صادق عليه السلام سه دليل بر اين كه كردگارِ به تدبيرِ عالَم به عنوانِ «كُنْ» يكى است و شريك ندارد در فعلِ به عنوانِ «كُنْ» ، مثل آفريدنِ جسم و بارانيدن و رويانيدن و دادن ارزاق و مانند اينها :
دليل اوّل آن كه : خالى نيست سخن تو ـ كه ايشان دوانَد ـ از اين كه بوده باشند دو قديم ؛ چه حادث در حدوث ، محتاج است به فاعل ؛ و احتياج به فاعل ، اصلِ هر نقص است و كردگارِ به محضِ قولِ «كُنْ» ناقص نمى باشد . و در اين وقت ، يا هر دو ، صاحبِ قوّت در قدرت اند بر همه چيز ، يا هر دو ضعيف در قدرت اند در بعضى چيزها ، يا يكى از ايشان صاحب قوّت است و ديگرى ضعيف . پس اگر باشند هر دو ، صاحب قوّت ، پس چرا دفع نمى كند هر كدام از آن دو ديگرى را ، كه تنها شود به كردگارى و تدبير عالم؟!
مراد اين است كه : البتّه دفع مى كند ؛ چه معنى قوّت ، يكى آن است كه قادر بر كُلّ شَيءٍ باشد و از جمله اشيا ، آن ديگر است ؛ پس هستى او به قدرت و تدبير اوّل است و قادر بر اوّل نيست و اين منافات دارد با قوّت ديگرى .
و ايضاً لازمِ قوّت يكى آن است كه هر چه خواهد ، شود، خواه ديگرى خلاف آن را خواهد و خواه نه ؛ و اين منافات دارد با قوّت ديگرى .
و اگر گويى كه : يكى از آن دو قوى است و ديگرى ضعيف ، ثابت مى شود كه كردگارِ به تدبيرِ عالم يكى است ، چنانچه ما مى گوييم براى بى قدرتى كه نمايان است در دوم ؛ چه تفاوت ميان قوى و ضعيف اين است كه آخر ضعيف عاجز مى شود از كارى كه قوى از آن عاجز نيست و عاجز ، قابلِ فعل به محضِ «كُنْ» نيست .
مخفى نماند كه شقّ ضعف هر دو را ذكر نكرد ، به واسطه آن كه ظاهر مى شود از شقّ ضعف يكى كه لازم مى آيد كه هيچ كدام كردگارِ به قولِ «كُنْ» نباشد به واسطه عجز ظاهر در هر دو .


صافي در شرح کافي ج2
58

[حديث] پنجم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَيْمِيِّ] عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِي حَدِيثِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي أَتى أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام ، وَكَانَ مِنْ قَوْلِ أَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :«لَا يَخْلُو قَوْلُكَ: «إِنَّهُمَا اثْنَانِ» مِنْ أَنْ يَكُونَا قَدِيمَيْنِ قَوِيَّيْنِ، أَوْ يَكُونَا ضَعِيفَيْنِ، أَوْ يَكُونَ أَحَدُهُمَا قَوِيّاً وَالْاخَرُ ضَعِيفاً ؛ فَإِنْ كَانَا قَوِيَّيْنِ، فَلِمَ لَا يَدْفَعُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ، وَيَتَفَرَّدَ بِالتَّدْبِيرِ؟ وَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّ أَحَدَهُمَا قَوِيٌّ، وَالْاخَرَ ضَعِيفٌ، ثَبَتَ أَنَّهُ وَاحِدٌ ، كَمَا نَقُولُ؛ لِلْعَجْزِ الظَّاهِرِ فِي الثَّانِي» .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 64787
صفحه از 612
پرینت  ارسال به