585
صافي در شرح کافي ج2

صافي در شرح کافي ج2
584

شرح: تفاوت ميان عبارت سائل و عبارت امام عليه السلام در لفظ مِنْهُمْ و فِيهِمْ است ؛ چه هرگاه اراده ، متعدّى به «مِنْ» باشد به معنى طلب است ، خواه به عنوان تكليف و خواه به عنوان فعلى كه براى وقوع آن مراد باشد . و هرگاه متعدّى به «فِي» باشد، به معنى تمكين با قدرت بر منع است ، خواه به مانع عقلى و خواه به مانع علمى . پس در كلام امام ، ظرف در لِعِلْمِهِ و در فِيهِمْ متعلّق به أَرَادَ است ، چنانچه در كلام سائل ، مِنْهُمْ متعلّق به أَرَادَ است .
يعنى: گفتم كه: مقصود تو اين است كه اراده كرده اللّه تعالى از ايشان كه كافر شوند؟
گفت كه: چنين نمى گويم ، وليك مى گويم : دانست به علم ازلى كه ايشان با وجود قدر استطاعتِ مصحّح تكليف ـ كه مشترك است ميان سعيد و شقى ـ البتّه كافر خواهند شد ، خواه تقويتِ جانب كفر شود و خواه نه ، پس اراده كرد كفر را به سبب آن دانش در ايشان ؛ و اين اراده ، نيست اراده جبر ، جز اين نيست كه اراده مجامعِ قدرت و اختيار ايشان است .

[حديث ] چهارم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا] عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِي حَمْزَةُ بْنُ حُمْرَانَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ فَلَمْ يُجِبْنِي، فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ دَخْلَةً أُخْرى ، فَقُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللّه ُ، إِنَّهُ قَدْ وَقَعَ فِي قَلْبِي مِنْهَا شَيْءٌ لَا يُخْرِجُهُ إِلَا شَيْءٌ أَسْمَعُهُ مِنْكَ، قَالَ:«فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا كَانَ فِي قَلْبِكَ».
قُلْتُ: أَصْلَحَكَ اللّه ُ، إِنِّي أَقُولُ: إِنَّ اللّه َ ـ تَبَارَكَ وَتَعَالى ـ لَمْ يُكَلِّفِ الْعِبَادَ مَا لَا يَسْتَطِيعُونَ، وَلَمْ يُكَلِّفْهُمْ إِلَا مَا يُطِيقُونَ، وَأَنَّهُمْ لَا يَصْنَعُونَ شَيْئاً مِنْ ذلِكَ إِلَا بِإِرَادَةِ اللّه ِ وَمَشِيئَتِهِ وَقَضَائِهِ وَقَدَرِهِ، قَالَ: فَقَالَ: «هذَا دِينُ اللّه ِ الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ وَآبَائِي». أَوْ كَمَا قَالَ.

شرح: فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا كَانَ فِي قَلْبِكَ اشارت است به اين كه شيطان گاهى وسوسه در دل مؤمنِ پاكْ اعتقاد مى اندازد و به آن التفات نمى بايد كرد .
الاِسْتِطَاعَة و الْاءِطَاقَة ، وسعت در قدرت . و مى تواند بود كه مراد به استطاعت اين جا ، آلت استطاعت باشد كه بيان شد در حديث دوّمِ اين باب در شرحِ «فَجَعَلَ فِيهِمْ آلَةَ الاِسْتِطَاعَةِ» و آن ، پيش از وقتِ فعلِ مُكلّفٌ بِه است .
وَأَنَّهُمْ لَا يَصْنَعُونَ شَيْئاً مِنْ ذلِكَ إِلَا بِإِرَادَةِ اللّهِ وَمَشِيئَتِهِ وَقَضَائِهِ وَقَدَرِهِ ، اشارت است به ابطال تفويضِ اوّلِ معتزله.
و تفسير اين چهار خصلت شد در شرح حديث اوّلِ باب بيست و پنجم ؛ و ظاهر مى شود از آن ، اين كه راوى اين خصال را بى ترتيب ذكر كرده و اولى اين بود كه مشيّت را بر اراده مقدّم دارد و قدر را بر قضا مقدّم دارد .
«أَوْ» در أَوْ كَمَا قَالَ ، از شك راوى است و مراد اين است كه : امام ، هذَا دِينُ اللّهِ گفت ، يا به لفظى ديگر كه به همين مضمون باشد.
يعنى: روايت است از عبيد بن زرارة گفت كه: خبر داد مرا حمزة بن حمران گفت كه: پرسيدم امام جعفر صادق عليه السلام را از وسعت بندگان در قدرت ، پس جواب نگفت مرا ، پس داخل شدم بر او يك دخول ديگر ، پس گفتم كه: نگاه داراد تو را اللّه تعالى ، به درستى كه به تحقيق درآمده در دل من از وسعت بندگان در قدرت ، دغدغه اى كه بيرون نمى كند آن دغدغه را مگر جوابى كه شنوم آن را از تو .
گفت كه: پس جواب اين است كه : ضرر نمى كند تو را هر دغدغه اى كه در دل تو است .
گفتم كه: نگاه داراد تو را اللّه تعالى ، به درستى كه من مى گويم كه : به درستى كه اللّه ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالى ـ تكليف نكرده بندگان را چيزى كه در وقت آن وَسيعُ الْقُدْرَة نشوند و تكليف نكرده ايشان را مگر چيزى كه در وقت آن ، طاقت به هم رسانند . و به درستى كه وسعت ايشان به حدّى نيست كه كارى از آن كارها كنند بى تعلّقِ ارادت او و مشيّت او و قضاى او و قَدَر او .
راوى گفت كه: پس امام عليه السلام گفت كه: اعتقاد تو ، دينِ اللّه تعالى است كه من بر آنم و پدرانم .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63725
صفحه از 612
پرینت  ارسال به