599
صافي در شرح کافي ج2

۰.اصل: ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :«وَكَذلِكَ إِذَا نَظَرْتَ فِي جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ، لَمْ تَجِدْ أَحَداً فِي ضِيقٍ، وَلَمْ تَجِدْ أَحَداً إِلَا وَلِلّهِ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ، وَلِلّهِ فِيهِ الْمَشِيئَةُ» .

شرح: بعد از آن گفت امام جعفر صادق عليه السلام كه: و همچنان است چون نظر كنى در جميع چيزها ـ به معنى امرها و نهى ها ـ نمى يابى هيچ كس را در تنگى ، به معنى اكتفا در تكليف به اصل قدرت ، بى وسعت در قدرت ؛ و مَعَ هذَا نمى يابى هيچ كس از مكلّفان را مگر آن كه حجّت الهى بر او تمام شده . و مر اللّه تعالى را در هر كس خواهشى هست ؛ به معنى اين كه عمل بر وفق حجّت الهى و ترك آن به خواست الهى است ، چنانچه گذشت در باب بيست و پنجم .

۰.اصل:«وَلَا أَقُولُ: إِنَّهُمْ مَا شَاؤُوا صَنَعُوا».
ثُمَّ قَالَ: «إِنَّ اللّه َ يَهْدِي وَيُضِلُّ» .

شرح: مقصود ، دفع توهّمى است كه ناشى از حكم به وسعت در قدرت بندگان مى شود كه مبادا كسى توهّم تفويضِ اوّل يا دوّمِ معتزله كند ، كه مذكور شد در شرح عنوان باب سى ام.
يعنى: و نمى گويم كه : بندگان آنچه خواسته باشند پيش از وقت فعل ، البتّه مى كنند ، تا تفويض دوّمِ معتزله لازم آيد . بعد از آن گفت از براى دفع توهّم تفويضِ اوّلِ معتزله كه: به درستى كه اللّه تعالى توفيق مى دهد و خذلان مى كند.

۰.اصل: وَقَالَ:«وَمَا أُمِرُوا إِلَا بِدُونِ سَعَتِهِمْ، وَكُلُّ شَيْءٍ أُمِرَ النَّاسُ بِهِ، فَهُمْ يَسَعُونَ لَهُ، وَكُلُّ شَيْءٍ لَا يَسَعُونَ لَهُ، فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ، وَلكِنَّ النَّاسَ لَا خَيْرَ فِيهِمْ».


صافي در شرح کافي ج2
598

۰.اصل:«أَمَرَ فِيهِ بِالصَّلَاةِ وَالصِّيَامِ، فَنَامَ رَسُولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَنِ الصَّلَاةِ ، فَقَالَ: أَنَا أُنِيمُكَ، وَأَنَا أُوقِظُكَ ، فَإِذَا قُمْتَ فَصَلِّ؛ لِيَعْلَمُوا إِذَا أَصَابَهُمْ ذلِكَ كَيْفَ يَصْنَعُونَ، لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ: إِذَا نَامَ عَنْهَا هَلَكَ ؛ وَكَذلِكَ الصِّيَامُ، أَنَا أُمْرِضُكَ، وَأَنَا أُصِحُّكَ، فَإِذَا شَفَيْتُكَ فَاقْضِهِ».

شرح: مقصود از اين فقرات تا آخرِ حديث ، اين است كه : اللّه تعالى در اوامر و نواهى سختگيرى نكرده و مستضعفان را معذور داشته و به اين سبب ، حجّت او بر عاصيان تمام شده .
فَنَامَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَنِ الصَّلَاةِ اشارت است به آنچه مى آيد در «كِتَابُ الصَّلَاةِ» در حديث نهمِ باب دوازدهم كه «بَابُ مَنْ نَامَ عَنِ الصَّلَاةِ أَوْ سَهَا عَنْهَا» است كه به سبب خواب ، نماز صبح را در وقتش نكرده .
لِيَعْلَمُوا متعلّق است به نَامَ تا آخر ، پس «لِيَعْلَمُوا» تا هَلَكَ ، جمله معترضه است و كلام امام است ميان كلام الهى.
يعنى: مثلاً امر كرده در كتاب خود به نماز و روزه ، پس خوابيد رسول اللّه صلى الله عليه و آله و غافل شد از نماز ، پس گفت اللّه تعالى او را كه: من مى خوابانم تو را و من بيدار مى كنم تو را ، پس چون برخيزى از خوابى كه در آن خواب ، نماز فوت شده باشد ، پس قضا كن ؛ اينها همه شد تا مردمان دانند چون برخوردْ ايشان را آن فوت نماز ، كه چه بايدشان كرد ؛ نيست چنانچه مردمان جاهل مى گويند كه : چون كسى به خواب ، ترك نماز كرده باشد ، عاصى خواهد بود . و همچنان است روزه ؛ من بيمار مى كنم تو را در ماه رمضان و من صحيح مى كنم تو را ، پس چون شفا دهم تو را ، پس قضا كن روزه را .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63288
صفحه از 612
پرینت  ارسال به