85
صافي در شرح کافي ج2

شرح: الْكَيْفِيَّة : چگونگى ، به معنى خصوصيّتى كه كائنِ في نفسه در خارج باشد ؛ و آن دو قسم است :
اوّل : عَرَضى كه كائنِ في نفسه در خارج باشد .
دوم : خصوصيّت ذاتى كه كائنِ في نفسها در خارج باشد . موافقِ آنچه مى آيد در حديث دوّمِ باب بيست و دوّم ـ كه «بابُ جَوَامِعِ التَّوْحِيد» است ـ كه : «لِأَنَّهُ بِالْكَيْفِيَّةِ لَا يُتَنَاهى إِلَيْهِ» . ۱
لَا براى نفىِ ما بعدِ آن است ، مثل «أَكْرَمْتُ زَيْداً إِلَا لِأَنَّهُ فَاضِلٌ . وَلكِنْ لِخَوْفِي مِنْهُ» .
الْجِهَة (به كسر و فتح و ضمّ جيم) : جانب ؛ و مراد اين جا طريق است . صِفَة (به كسر صاد بى نقطه) در اوّل ، مصدرِ معتلّ الفاء واوىِ باب «ضَرَبَ» است به معنى بيانِ چيزى به اسم جامدِ محض آن . و در دوم ، به معنى حال است .
الْاءِحَاطَة : فرو گرفتن ذهن چيزى را به معنىِ تصوّر آن به اسمِ جامدِ محض .
مراد اين است كه : قسم اوّلِ كيفيّت را ندارد ، والّا مثل جسمِ ابيض و جسمِ احمرِ ـ مثلاً ـ مى بود در امكانِ صفت آن و احاطه به آن ، معنى تعطيل و تشبيه [كه] گذشت در شرح حديث دوّمِ اين باب .
يعنى : گفت امام را پرسنده كه: آيا پس مى توان گفت كه : او را كيفيتى هست؟
امام عليه السلام گفت كه: مى توان گفت ؛ نه براى اين كه كيفيّت ، طريقِ بيان او به اسمِ جامدِ محض و تصوّر او به اسم جامد محض باشد ، وليك براى اين كه نيست چاره از بيرون آمدن از حدّ تعطيل و حدّ تشبيه به غير او در اسم جامد محض ؛ زيرا كه هر كه نفى كرد او را به اين معنى كه او را بى ذات شمرد ، پس به تحقيق منكر شده او را و مانع شده ربوبيّت او را و به كار نيامدنى كرده او را . و هر كه تشبيه كرد او را به غير او در كيفيّت عارضه ، كه لازم دارد تشبيه او را به غير او در اسم جامد محض ، مثل جسم و بلور و فضّه ۲ ، پس به تحقيق ثابت كرد او را به حالِ مخلوقانِ ساخته شدگان كه مستحقّ نمى شوند ربوبيّت را .

1.الكافي ، ج ۱ ، ص ۱۳۷ ، ح ۲ .

2.نقره .


صافي در شرح کافي ج2
84

۰.اصل: قَالَ لَهُ السَّائِلُ: فَلَهُ إِنِّيَّةٌ وَمَائِيَّةٌ؟
قَالَ:
«نَعَمْ، لَا يُثْبَتُ الشَّيْءُ إِلَا بِإِنِّيَّةٍ وَمَائِيَّةٍ».

شرح: الْاءِنِّيَّة (به كسر همزه و كسر نون مشدّده و تشديد ياء دو نقطه در پايين) : هستى . الْمَائِيَّة (به الف و كسر همزه و تشديد ياء دو نقطه در پايين) : ذات ، كه البتّه اسمِ عين آن ، جامدِ محض است ؛ به اين معنى كه معلومى است نزد اللّه تعالى كه اگر تعبير از آن ، به لفظى ممكن مى بود در اِفاده و استفاده ، البتّه آن لفظ ، جامدِ محض مى بود ، بنابر اين كه هر اسم مشتق و مانندِ مشتق ، خارج است از فرد خود .
يعنى : گفت امام را پرسنده كه: آيا پس بنابر اين كه او هستى داشته باشد ، او راست هستى و ذاتى؟
امام گفت كه: آرى ثابت نمى باشد چيزى در خارجِ ذهن ، مگر با هستى و ذاتى .

۰.اصل: قَالَ لَهُ السَّائِلُ: فَلَهُ كَيْفِيَّةٌ؟
قَالَ عليه السلام :
«لَا لِأَنَّ الْكَيْفِيَّةَ جِهَةُ الصِّفَةِ وَالْاءِحَاطَةِ، وَلكِنْ لَابُدَّ مِنَ الْخُرُوجِ مِنْ جِهَةِ التَّعْطِيلِ وَالتَّشْبِيهِ؛ لِأَنَّ مَنْ نَفَاهُ، فَقَدْ أَنْكَرَهُ ، وَدَفَعَ رُبُوبِيَّتَهُ ، وَأَبْطَلَهُ ؛ وَمَنْ شَبَّهَهُ بِغَيْرِهِ، فَقَدْ أَثْبَتَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ الْمَصْنُوعِينَ الَّذِينَ لَا يَسْتَحِقُّونَ الرُّبُوبِيَّةَ» .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 63240
صفحه از 612
پرینت  ارسال به