۰.اصل:«وَلكِنْ لَا بُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ أَنَّ لَهُ كَيْفِيَّةً لَا يَسْتَحِقُّهَا غَيْرُهُ، وَلَا يُشَارَكُ فِيهَا، وَلَا يُحَاطُ بِهَا، وَلَا يَعْلَمُهَا غَيْرُهُ» .
شرح: اين كلام ، بدلِ «وَلكِنْ لَابُدَّ مِنَ الْخُرُوج» تا آخر است براى تصريح به مراد . يُشَارك ، به كسر راء و فتح راء مى تواند بود .
يعنى : وليك چاره و بِدَر رَوى نيست از اقرار به اين كه اللّه تعالى را ذاتى ـ كه اگر تعبير از آن كنند به اسمِ جامدِ محض ، خواهد بود ـ هست كه مستحقّ آن نمى شود غير او از كائنات بالفعل و شريك نمى كند در آن ديگرى را از كائنات آينده و فرو گرفته نمى شود به آن در اذهان و غير آنها ؛ و نمى داند آن را غير او.
۰.اصل: قَالَ السَّائِلُ: فَيُعَانِي الْأَشْيَاءَ بِنَفْسِهِ ؟
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :«هُوَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يُعَانِيَ الْأَشْيَاءَ بِمُبَاشَرَةٍ وَمُعَالَجَةٍ؛ لِأَنَّ ذلِكَ صِفَةُ الْمَخْلُوقِ الَّذِي لَا تَجِيءُ الْأَشْيَاءُ لَهُ إِلَا بِالْمُبَاشَرَةِ وَالْمُعَالَجَةِ ، وَهُوَ مُتَعَالٍ، نَافِذُ الْاءِرَادَةِ وَالْمَشِيئَةِ، فَعَّالٌ لِمَا يَشَاءُ» .
شرح: گفت پرسنده كه: پس بنابر اين كه تدبيرِ اللّه تعالى منقطع نمى شود از مخلوقات ـ چنانچه مذكور ساختى در «لِوُجُودِ الْمَصْنُوعِينَ، وَالاِضْطِرَارِ إِلَيْهِمْ» تا آخر ـ آيا به تَعَب مى كند چيزها را به خودى خود ، نه به نايب و وكيل ، چنانچه زَنادقه ، عقل فعّال قرار مى دهند؟
گفت امام جعفر صادق عليه السلام كه : او بزرگ تر از آن است كه به تَعَب كند چيزها را به نزديك شدن به مادّه آنها و دست و پا جنبانيدن در فعلِ آنها ؛ چه آن تعب كشيدن ، حالِ مخلوق است كه به فعل نمى آيد چيزهايى كه مراد اوست مگر به نزديكى و دست و پا جنبانيدن ؛ و اللّه تعالى بلند مرتبه است ، گذرا است اراده و خواهش او ، به غايت كننده است هر چه را كه مى خواهد ؛ به اين معنى كه چيزى اصلاً مانع او نمى شود .
و فرقِ ميان اراده و مشيّت ، مى آيد در «بَابُ الْبَداء» و دو بابِ بعد از آن ، به اين روش كه مشيّت قبل از اراده است ، پس گذرايىِ اراده ، لازم ندارد گذرايىِ مشيّت را ، به خلاف عكس ؛ و لهذا گذرايىِ مشيّت را بعد از گذرايىِ اراده ذكر كرده .