93
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] سوم

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ، عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ، عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيى، عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ، قَالَ: ]قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللّه ِ عليه السلام :إِنِّي نَاظَرْتُ قَوْماً، فَقُلْتُ لَهُمْ: إِنَّ اللّه َ ـ جَلَّ جَلَالُهُ ـ أَجَلُّ ۱ وَأَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ، بَلِ الْعِبَادُ يُعْرَفُونَ بِاللّه ِ، فَقَالَ: «رَحِمَكَ اللّه ُ».

شرح: مضمون اين حديث با كلامى ديگر ـ كه تتمّه اين است و به آن ثابت مى شود كه در هر زمانى كسى كه امام معصوم و حجّت باشد لازم است ـ مى آيد در «كتابُ الْحُجَّة» در حديث دوّمِ باب اوّل و در حديث پانزدهمِ باب هشتم كه «بابُ فَرْضِ طَاعَةِ الْأَئِمَّة عليهم السلام » است.
جَلَّ جَلَالُه ، جمله معترضه است. أَجَلّ ، أَفعلُ التبعيد است و به معنى ظاهرتر و واضحتر است.
يُعْرَف ، به صيغه مضارعِ غايب مجهولِ باب «ضَرَبَ» است. خَلْقِهِ عبارت است از مخلوقى كه بيان كند ربوبيّت اللّه تعالى را به دليل . عِبَاد ، عبارت است از رُسُل و اوصياى رسل .
يُعْرَفُونَ ، به صيغه مجهولِ باب «ضَرَبَ» است . بِاللّهِ به معنىِ «بِرُبُوبِيَّةِ اللّه » است .
يعنى : گفتم امام جعفر صادق عليه السلام را كه : به درستى كه من مباحثه كردم با جمعى ، پس گفتم ايشان را كه : به درستى كه اللّه ـ جَلَّ جَلَالُه ـ ظاهرتر و گرامى تر است از اين كه شناخته شود ربوبيّت او به بيانِ مخلوق او ، بلكه بندگان ـ كه رسل و اوصيااند ـ شناخته مى شوند به وسيله معرفت ربوبيّت او .
بيانِ اين شد در شرح حديث اوّل اين باب . پس امام در مقام تحسين گفت كه : رحمت كناد تو را اللّه تعالى .

1.كافى مطبوع : + «وأعزّ» .


صافي در شرح کافي ج2
92

شرح: مَا در بِمَا عَرَّفَنِي ، موصوله است و عائد ، محذوف است به تقديرِ «عَرَّفَنِيهِ» . نَفْسَهُ مرفوع و تأكيدِ فاعلِ «عَرَّفَني» است.
يعنى : پرسيده شد امير المؤمنين عليه السلام كه : به چه وسيله شناختى ربوبيّت صاحبِ كلِّ اختيارت را؟
گفت كه : شناختم او را به وسيله آنچه شناسا كرد مرا به آن خودش ، در وقتِ نظر در مخلوقى از مخلوقات او .
گفته شد كه : و چگونه شناسا كرد تو را خودش؟ پس گفت كه : به اين روش كه مانندِ او در اسمِ جامِد محض نيست و هيچ پيكر به معنى بدن آدمى و مانند آن از مجوف . و ادراك كرده نمى شود به حواسّ پنجگانه ؛ و قياسِ اسما و صفات او به اسما و صفات مردمان نمى توان كرد .
نزديك است به اذهان در وقتِ دورى او از قياس به مخلوقين ، دور است از اذهان در وقتِ نزديكى او ـ چنانچه بيان مى شود در حديث دومِ ـ باب هفتم كه : «عَلَا فَقَرُبَ ، وَ دَنَا فَبَعُدَ» ۱ ـ بالاى هر چيزى است در قدرت و گفته نمى شود كه چيزى بالاى اوست ؛ به معنى اين كه گفتنِ اين جايز نيست ، يا اين كه دلِ همه كس اقرار دارد كه چيزى بالاى او نيست، اگر چه فلاسفه ، به مكابره به زبان مى گويند كه : فاعلِ اجسام ، معلولِ واجبِ بالذّات است .
پيش از همه چيز است و گفته نمى شود كه او را پيشى هست . داخل در همه چيز است به علم ، نه به روشِ متعارف كه جسمى داخل در جسمى باشد . و بيرون است از چيزها نه به روشِ متعارف كه جسمى بيرون باشد از جسمى . منزّه است از شريك در ربوبيّت و در حكم . كسى كه اوست چنين و نه چنين است غيرِ او و براى هر چيزى كه غير او باشد ، ابتدايى است.

1.الكافي ، ج ۱ ، ص ۹۱ ، ح ۲ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53290
صفحه از 612
پرینت  ارسال به