95
صافي در شرح کافي ج2

[حديث] دوم

۰.اصل: [عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ] عَنْ طَاهِرِ بْنِ حَاتِمٍ فِي حَالِ اسْتِقَامَتِهِ: أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى الرَّجُلِ : مَا الَّذِي لَا يُجْتَزَأُ فِي مَعْرِفَةِ الْخَالِقِ بِدُونِهِ؟ فَكَتَبَ إِلَيْهِ:«لَمْ يَزَلْ عَالِماً وَسَامِعاً وَبَصِيراً، وَهُوَ الْفَعَّالُ لِمَا يُرِيدُ».

شرح: لَا يُجْتَزَأُ ، به صيغه مجهول است و فاعلِ محذوف ، اللّه تعالى است ، به اعتبار رفع عذاب و ادخال جنّت . يا مؤمنان است ۱ ، به اعتبار حكم به اسلام.
يعنى : روايت است از طاهر بن حاتم قزوينى در وقتِ راستى او (پيش از اظهار غُلُوّ در ائمّه عليهم السلام ) اين كه نوشت به آن مرد ـ كه امام رضا عليه السلام باشد ـ كه : چيست شناختى كه اكتفا كرده نمى شود به كمتر از آن در شناخت ربوبيّت و بزرگىِ مرتبه آفريننده آسمان و زمين ، كه پيش از تكليف به طلب رسول است؟
پس امام عليه السلام در جواب نوشت سوى او اين كه : هميشه بوده دانا و شنوا و بينا . و اوست و بس ، كننده به كمالِ قدرتِ هر چه را كه اراده كند.
مراد اين است كه : اين مضمون ها از شواهد ربوبيّت ، نزدِ هر مكلّفى ظاهر است و صريح است در صدقِ «لَا إِلهَ إِلَا اللّه» و در بطلان خودرأيى در مُخْتَلَفٌ فِيهِ ؛ چه آن ، شريك شدن با اللّه تعالى در حكم است .

1.يعنى : فاعل محذوف .


صافي در شرح کافي ج2
94

باب چهارم

اصل :بابُ أَدْنَى الْمَعْرِفَةِ

شرح : أَدْنَى الْمَعْرِفَه ، عبارت است از كمترِ آنچه كافى است در حكم به اسلامِ صاحبش .
يعنى : اين باب ، بيانِ كمتر مراتبِ شناخت اللّه تعالى است. در اين باب چهار حديث است.

[حديث] اوّل

۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ؛ وَعَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْهَمْدَانِيِّ جَمِيعاً ]عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام ، قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ أَدْنَى الْمَعْرِفَةِ، فَقَالَ:«الْاءِقْرَارُ بِأَنَّهُ لَا إِلهَ غَيْرُهُ، وَلَا شِبْهَ لَهُ ، وَلَا نَظِيرَ لَهُ ۱ ؛ وَأَنَّهُ قَدِيمٌ مُثْبَتٌ، مَوْجُودٌ غَيْرُ فَقِيدٍ ؛ وَأَنَّهُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» .

شرح: فَتْح ، از اصحاب اَبو الحسنِ ثانى ، امام رضا عليه السلام است ، چنانچه مى آيد در «كتابُ النِّكَاح» در حديث سوّمِ «بابُ وُقُوعِ الْوَلَدِ» كه باب صد و نهم است.
مُثْبَتٌ (به ثاء سه نقطه و باء يك نقطه و تاء دو نقطه در بالا ، به صيغه اسم فاعلِ باب «إفْعَال») عبارت است از مشيّت كننده هر حادث شدنى در وقتِ احداثِ آب ، كه اوّلِ حوادث و مادّه باقىِ حوادث است .
الْمَوْجُود : دريافته شده ؛ و مراد اين جا ، معلومِ هر صاحبِ تمييز است ، موافق آنچه مى آيد در حديث دومِ «بابُ النِّسْبَة» ـ كه باب هفتم است ـ كه : «مَعْرُوفٌ عِنْدَ كُلِّ جَاهِلٍ» ۲ . يا مراد ، حاضر نزد عرضِ حاجتمندان است.
فَقِيد ، «فَعِيل» به معنىِ «مَفْعُول» است . ذكر «غَيْرُ فَقِيد» براى دفع توهّمِ اين است كه موجود باشد گاهى و مفقود باشد گاهى .
يعنى : روايت است از فتح بن يزيد ، از امام رضا عليه السلام ، گفت كه : پرسيدم امام عليه السلام را از كمتر مراتبِ شناخت اللّه تعالى، گفت كه : آن اقرار است به اين كه مستحقّ عبادتى نيست غيرِ اللّه تعالى و مانند ندارد در ذات ؛ به اين معنى كه هيچ اسمِ جامدِ محضِ مشترك نيست ميان او و غير او . و هم چشم ندارد در فعل و تدبير ؛ به اين معنى كه قادرى غير او ، نافذُ الإراده نيست ، بلكه محتاج است به جنبانيدنِ خود براى كار فرمودن آلتى يا عضوى ، چنانچه بيان شد در شرح عنوانِ باب اوّل . يا مراد اين است كه : هم چشم ندارد در حكم در مُخْتَلَفٌ فِيهِ و اين كه او ازلى است ، خواهنده هر واقع است ، دريافته شده است ، ناپيدا نيست و اين كه نيست مانند چنين كسى كه فاعلِ بى آلت و حركت باشد چيزى .
مراد به مانند بودن ، شريك بودن است در اسم جامدِ محض . و مقصود از ذكر اين ، بعد از ذكر «لَا شِبْهَ لَهُ» بيانِ اين است كه : نفى شبه ، مستند به ادراك ذات او نيست ، بلكه مستند به ادراك اثر قدرت اوست ؛ و بيان اين شد در شرح حديث چهارمِ باب دوم .

1.كافى مطبوع : - «له» .

2.الكافي ، ج ۱ ، ص ۹۱ ، ح ۲ .

  • نام منبع :
    صافي در شرح کافي ج2
    سایر پدیدآورندگان :
    تحقیق : درایتی، محمد حسین ؛ احمدی جلفایی، حمید
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1388 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 53230
صفحه از 612
پرینت  ارسال به