باب چهارم
اصل :بابُ أَدْنَى الْمَعْرِفَةِ
شرح : أَدْنَى الْمَعْرِفَه ، عبارت است از كمترِ آنچه كافى است در حكم به اسلامِ صاحبش .
يعنى : اين باب ، بيانِ كمتر مراتبِ شناخت اللّه تعالى است. در اين باب چهار حديث است.
[حديث] اوّل
۰.اصل: [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ، عَنْ عَبْدِ اللّه ِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ؛ وَعَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُخْتَارِ الْهَمْدَانِيِّ جَمِيعاً ]عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عليه السلام ، قَالَ : سَأَلْتُهُ عَنْ أَدْنَى الْمَعْرِفَةِ، فَقَالَ:«الْاءِقْرَارُ بِأَنَّهُ لَا إِلهَ غَيْرُهُ، وَلَا شِبْهَ لَهُ ، وَلَا نَظِيرَ لَهُ ۱ ؛ وَأَنَّهُ قَدِيمٌ مُثْبَتٌ، مَوْجُودٌ غَيْرُ فَقِيدٍ ؛ وَأَنَّهُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» .
شرح: فَتْح ، از اصحاب اَبو الحسنِ ثانى ، امام رضا عليه السلام است ، چنانچه مى آيد در «كتابُ النِّكَاح» در حديث سوّمِ «بابُ وُقُوعِ الْوَلَدِ» كه باب صد و نهم است.
مُثْبَتٌ (به ثاء سه نقطه و باء يك نقطه و تاء دو نقطه در بالا ، به صيغه اسم فاعلِ باب «إفْعَال») عبارت است از مشيّت كننده هر حادث شدنى در وقتِ احداثِ آب ، كه اوّلِ حوادث و مادّه باقىِ حوادث است .
الْمَوْجُود : دريافته شده ؛ و مراد اين جا ، معلومِ هر صاحبِ تمييز است ، موافق آنچه مى آيد در حديث دومِ «بابُ النِّسْبَة» ـ كه باب هفتم است ـ كه : «مَعْرُوفٌ عِنْدَ كُلِّ جَاهِلٍ» ۲ . يا مراد ، حاضر نزد عرضِ حاجتمندان است.
فَقِيد ، «فَعِيل» به معنىِ «مَفْعُول» است . ذكر «غَيْرُ فَقِيد» براى دفع توهّمِ اين است كه موجود باشد گاهى و مفقود باشد گاهى .
يعنى : روايت است از فتح بن يزيد ، از امام رضا عليه السلام ، گفت كه : پرسيدم امام عليه السلام را از كمتر مراتبِ شناخت اللّه تعالى، گفت كه : آن اقرار است به اين كه مستحقّ عبادتى نيست غيرِ اللّه تعالى و مانند ندارد در ذات ؛ به اين معنى كه هيچ اسمِ جامدِ محضِ مشترك نيست ميان او و غير او . و هم چشم ندارد در فعل و تدبير ؛ به اين معنى كه قادرى غير او ، نافذُ الإراده نيست ، بلكه محتاج است به جنبانيدنِ خود براى كار فرمودن آلتى يا عضوى ، چنانچه بيان شد در شرح عنوانِ باب اوّل . يا مراد اين است كه : هم چشم ندارد در حكم در مُخْتَلَفٌ فِيهِ و اين كه او ازلى است ، خواهنده هر واقع است ، دريافته شده است ، ناپيدا نيست و اين كه نيست مانند چنين كسى كه فاعلِ بى آلت و حركت باشد چيزى .
مراد به مانند بودن ، شريك بودن است در اسم جامدِ محض . و مقصود از ذكر اين ، بعد از ذكر «لَا شِبْهَ لَهُ» بيانِ اين است كه : نفى شبه ، مستند به ادراك ذات او نيست ، بلكه مستند به ادراك اثر قدرت اوست ؛ و بيان اين شد در شرح حديث چهارمِ باب دوم .