۱۴۳.الطبقات الكبرىـ به نقل از ابو عون ـ: چون حسين عليه السلام از مدينه به سوى مكّه بيرون رفت ، بر ابن مطيع گذشت كه چاهى مى كَنْد . وى به ايشان گفت : پدر و مادرم فدايت ! كجا ؟
فرمود : «به سوى مكّه مى روم» ... و از نامه هايى كه پيروانش از آن جا فرستاده بودند ، ياد كرد .
ابن مطيع به ايشان گفت : پدر و مادرم فدايت ! ما را از خود ، بهره مند كن و به سوى آنان مرو . امّا حسين عليه السلام خوددارى ورزيد .
ابن مطيع به ايشان گفت : اين چاه را آماده كرده ام و امروز ، نخستين دلْو آب را به ما مى دهد . كاش براى بركت آن ، دعا كنى .
امام عليه السلام فرمود : «از آب آن ، بياور» .
دلوى از آب آن را آورد . امام عليه السلام از آن نوشيد و سپس آن را مَزه مَزه كرد و به چاه ، باز گرداند . چاه ، گوارا و پُرآب شد . ۱