209
گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام

نمى دارد .
امّا سخن چينىِ انجام شده براى تو را چاپلوسان سخن چينِ تفرقه افكن در ميان جماعت ، انجام داده اند . من سرِ جنگ و مخالفت با تو ندارم . سوگند به خدا ، آن را وا نهاده ام و من از اين وا نهادن ، از خدا مى ترسم و گمان نمى كنم خداوند از اين كه دشمنى با تو را كنار گذاشته ام ، خشنود باشد و در باره تو و دوستان متجاوز مُلحدت ـ كه حزب ستمكاران و دار و دسته شيطان اند ـ ، كمترين عذرى را از من بپذيرد .
آيا تو حُجر بن عدى و يارانش را [به ستم] نكشتى ؛ آنان كه نمازگزار و عابد بودند و ستم را زشت و بدعت ها را دهشتناك مى شمردند و از سرزنش هيچ سرزنشگرى در راه خدا نمى ترسيدند ؟ اين قتل را پس از امان دادن به آنها ، با همه وثيقه ها و سوگندهاى غليظ ، انجام دادى .
آيا تو قاتل عمرو بن حَمِق ، صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله ، نيستى كه عبادت ، فرسوده اش كرده بود و رنگش را زرد و بدنش را لاغر نموده بود؟
آيا تو زياد بن سميّه را كه بر بستر عُبَيد (برده ثقيف) زاده شده بود ، پسر پدرت نخواندى ، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده بود : فرزند ، متعلّق به بستر [ـِ زوجيت ]است و براى زناكار ، سنگ است ؟
تو سنّت پيامبر خدا را وا نهادى و به عمد ، با فرمان او مخالفت كردى و از سرِ تكذيب ، هوس خود را دنبال كردى ، بى آن كه ره نمودى از جانب خدا داشته باشى . سپس زياد را بر كوفه و بصره مسلّط كردى تا دستان مسلمانان را قطع كند و چشمان آنان را با ميله داغ ، بر كَنَد و به شاخه هاى نخل بياويزد . گويى تو از امّت نيستى و امّت هم از تو نيستند ، كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : هر كس بيگانه اى را جزء خاندان قومى حساب كند كه خويشاوند آنان نيست ، ملعون است .
آيا تو همان نيستى كه [زياد] ابن سميّه به تو نوشت : حَضْرَميان ، بر دين على هستند . و تو به او نوشتى : هر كس را كه بر دين على و انديشه اوست ، بكُش . و او هم به فرمان تو ، آنان را كُشت و مُثلِه كرد ؟ دين على عليه السلام ، دين محمّد صلى الله عليه و آله است كه بر سرِ آن


گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
208

فصل دوم : موضع امام عليه السلام در رويارويى با معاويه

2 / 1

نامه توبيخ آميز امام عليه السلام به معاويه ، در باره ستم ها و بدعت هايش

۱۹۴.أنساب الأشراف:معاويه به حسين بن على عليه السلام نوشت: امّا بعد ، در باره تو ، خبر امورى به من رسيده كه دوست دارم تو را از آنها دور ببينم . اگر خبرْ درست باشد ، از تو نمى پذيرم ـ و به جانم سوگند ، كسى كه دست وفا و عهد داده و پيمان بسته ، سزاوار وفا كردن است ـ ، و اگر نادرست باشد ، تو كام رواترينِ مردم به آن هستى و حظّ خود مى برى و به عهد خدا ، وفا مى كنى . پس مرا وادار مكن كه از تو ببُرم و به تو بدى نمايم ، كه من هر گاه سرزنشت كنم ، انكارم مى كنى و هر گاه به من نيرنگ بزنى ، به تو نيرنگ مى زنم . پس ، از در هم شكستن اجتماع اين امّت و بازگرداندن آنها به فتنه ، پروا كن ؛ چرا كه تو مردم را آزموده اى و تجربه كرده اى و پدرت از تو برتر بود و همه اين افرادى كه به تو پناه آورده اند ، گرد او جمع شده بودند و گمان نمى برم كه آنچه را براى پدرت تباه كردند ، براى تو به سامان آورند . پس به خود و دينت بنگر «و كسانى كه يقين ندارند ، تو را سبُك نكنند»۱ .
حسين عليه السلام در پاسخ نوشت : «امّا بعد ، نامه ات به من رسيد . نوشته بودى كه در باره من ، خبرهايى به تو رسيده كه آنها را دوست ندارى و اگر درست باشد ، از من نمى پذيرى ، و [كسى] جز خداوند ، به سوى نيكويى ها راه نمى نمايد و بر آنها استوار

1.سوره روم : آيه ۶۰ .

  • نام منبع :
    گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    با همکاری: طباطبایی نژاد، سید محمود ؛ سید طبایی، سید روح الله ؛ تلخیص : خوش نصیب، مرتضی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 314428
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به