313
گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام

زمامدارى كوفه را برايش فرستاد. ۱

4 / 6

انتصاب عبيد اللّه بن زياد به حكومت كوفه

۲۹۰.الكامل فى التاريخ :يزيد ، رأى سِرجون را پذيرفت و حكومت كوفه و بصره را به عبيداللّه سپرد و حكمش را نوشت و آن را به همراه مسلم بن عمرو باهلى، پدر قُتَيبه ، فرستاد و به عبيد اللّه دستور داد در جستجوى مسلم بن عقيل باشد و [وقتى بر او دست يافت ، ]او را بكشد يا تبعيد نمايد.
وقتى نامه به عبيد اللّه رسيد ، دستور داد وسايل سفر را مهيّا كنند تا فردا حركت كند . ۲

4 / 7

آمدن ابن زياد به كوفه

۲۹۱.تاريخ الطبرىـ به نقل از ابو عثمان نهدى ـ: عبيد اللّه بن زياد از بصره بيرون رفت و برادرش عثمان بن زياد را جانشين خود كرد. او به طرف كوفه حركت كرد و مسلم بن عمرو باهلى، شريك بن اَعوَر حارثى و خدمتكاران و خانواده اش همراه او بودند ، تا

1.لَمَّا اجتَمَعَتِ الكُتُبُ عِندَ يَزيدَ ، لَيسَ بَينَ كُتُبِهِم إلّا يَومانِ ، دَعا يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ سَرجونَ مَولى مُعاوِيَةَ ، فَقالَ : ما رَأيُكَ ؟ فَإِنَّ حُسَينا قَد تَوَجَّهَ نَحوَ الكوفَةِ ، ومُسلِمُ بنُ عَقيلٍ بِالكوفَةِ يُبايِعُ لِلحُسَينِ ، وقَد بَلَغَني عَنِ النُّعمانِ ضَعفٌ وقَولٌ سَيِّئٌ ـ وأقرَأَهُ كُتُبَهُم ـ ، فَما تَرى ؟ مَن أستَعمِلُ عَلَى الكوفَةِ ؟ وكانَ يَزيدُ عاتِبا عَلى عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ . فَقالَ سَرجونُ : أرَأَيتَ مُعاوِيَةَ لَو نُشِرَ لَكَ ، أكُنتَ آخِذا بِرَأيِهِ ؟ قالَ : نَعمَ . فَأَخرَجَ عَهدَ عُبَيدِ اللّه ِ عَلَى الكوفَةِ ، فَقالَ : هذا رَأيُ مُعاوِيَةَ ، وماتَ وقَد أمَرَ بِهذَا الكِتابِ . فَأَخَذَ بِرَأيِهِ ، وضَمَّ المِصرَينِ إلى عُبَيدِ اللّه ِ ، وبَعَثَ إلَيهِ بِعَهدِهِ عَلَى الكوفَةِ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۵۶ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۳۵) .

2.أَخَذَ [يَزيدُ] بِرَأيِهِ [أي بِرَأيِ سَرجونَ] ، وجَمَعَ الكوفَةَ وَالبَصرَةَ لِعُبَيدِ اللّه ِ ، وكَتَبَ إلَيهِ بِعَهدِهِ ، وسَيَّرَهُ إلَيهِ مَعَ مُسلِمِ بنِ عَمرٍو الباهِلِيِّ والدِ قُتَيبَةَ ، فَأَمَرَهُ بِطَلَبِ مُسلِمِ بنِ عَقيلٍ ، وبِقَتلِهِ ، أو نَفيِهِ . فَلَمّا وَصَلَ كِتابُهُ إلى عُبَيدِ اللّه ِ ، أمَرَ بِالتَّجَهُّزِ لِيَبرُزَ مِنَ الغَدِ (الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۳۵ ، الأخبار الطوال : ص ۲۳۱) .


گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
312

4 / 5

رايزنى يزيد براى انتخاب حكمران كوفه

۲۸۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از عوانه ـ: چون نامه هاى بسيارى در فاصله دو روز به دست يزيد رسيد، وى سِرجون ، ۱ غلام معاويه ، را خواست و از او پرسيد : نظر تو چيست؟ به درستى كه حسين ، قصد كوفه كرده و مسلم بن عقيل در كوفه برايش بيعت مى گيرد. از ناتوانى نعمان و سخنان نارواى او نيز گزارش هايى به من رسيده است . آن گاه نامه ها را برايش خواند [و گفت : ]رأى تو چيست؟ و چه كسى را بر كوفه بگمارم ؟
البتّه يزيد، هميشه عبيد اللّه بن زياد را سرزنش مى كرد.
سِرجون گفت: اگر معاويه اينك زنده شود ، آيا به نظر او تَن مى دهى؟
يزيد گفت: آرى .
سرجون ، نامه معاويه در باره حكومت عبيد اللّه بر كوفه را بيرون آورد و گفت : اين، نظر معاويه است . او از دنيا رفت و دستور داد اين نامه نوشته شود.
يزيد ، اين رأى را پذيرفت و بصره و كوفه را به عبيد اللّه واگذار كرد و حكم

1.سِرجون بن منصور رومى ـ و گفته شده سرحون ـ ، نامش تعريب شده سرژيوس است و پدرش منصور ، كارگزار اموال بود. سرجون ، غلام معاويه و كاتب او و پسرش يزيد و عبد الملك بود. او مسيحى بود و به وى سرحه گفته مى شد. او كليسايى در بيرون «باب فراديس» داشت كه پس از فتح [دمشق] برايش ساخته شده بود. او اسلام آورد ؛ ولى كليسا باقى ماند. وى همدم يزيد در مى گسارى بود و او بود كه وقتى خبر مسلم بن عقيل به يزيد رسيد ، به يزيد توصيه كرد ابن زياد را بر كوفه بگمارد . سرجون ، كاتب بنى اميّه تا زمان عبد الملك بن مروان بود . عبد الملك ، او را سرپرست تمام ديوان هاى عرب و عجم قرار داد و چون از دنيا رفت، منصب «كتابت» ، به عرب هاى مسلمان رسيد.

  • نام منبع :
    گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    با همکاری: طباطبایی نژاد، سید محمود ؛ سید طبایی، سید روح الله ؛ تلخیص : خوش نصیب، مرتضی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 314679
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به