351
گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام

4 / 33

شهادت هانى بن عُروه

هانى بن عُروه مُرادى مَذحِجى ، از كسانى است كه جاهليت و اسلام را درك كرده بودند و به همين جهت ، او را «مُخَضرَم» ناميده اند . وى هنگام وفات پيامبر صلى الله عليه و آله ، بيش از چهل سال داشته است .
هانى ، از ياران ويژه امام على عليه السلام بوده و در جنگ هاى جمل و صِفّين ، ايشان را همراهى كرده است .
وى از بزرگان يمن بود كه به كوفه آمد و رياست قبيله مُراد را بر عهده داشت و از اين رو ، نيروهاى فراوانى در اختيار او بوده است . در جريان نهضت كوفه ، هانى ، يكى از اصلى ترين حاميان مسلم عليه السلام بود كه خانه خود را مركز استقرار وى و هدايت نهضت قرار داد ؛ امّا ابن زياد ، او را با نيرنگْ دستگير كرد و سرانجام ، در نهم ذى حجّه سال شصتم هجرى ، فرداى آن روزى كه امام حسين عليه السلام به طرف كوفه حركت كرده بود ، به شهادت رساند . وى هنگام شهادت ، حدود نود سال داشت .

۳۲۸.تاريخ الطبرىـ به نقل از عَون بن ابى جُحَيفه ـ: محمّد بن اشعث ، نزد عبيد اللّه بن زياد رفت و در باره هانى بن عروه ، با او حرف زد و گفت: تو به موقعيت هانى بن عروه در اين شهر ، واقفى و جايگاه خانواده اش را در ميان قبيله مى دانى . بستگان او باخبر شده اند كه من و همراهانم ، او را نزد تو آورده ايم. تو را به خدا سوگند ، او را به خاطر من ببخش. من از دشمنى بستگان او ، ناراحتم . آنان ، گرامى ترين مردمانِ اين شهر و پشتوانه اهل يمن هستند.
ابن زياد ، وعده داد كه او را ببخشد ؛ ليكن قضاياى مسلم كه اتّفاق افتاد، تصميمش عوض شد و از وفا كردن به وعده اش سر باز زد.


گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
350

مسلم به وى گفت: تو سزاوارترين كسى هستى كه در اسلام ، بدعت بگذارد و تو هيچ گاه بدترين كشتن و زشت ترين مُثله كردن و بدسرشتى و پيروزىِ دنائت آميز را رها نمى كنى.
ابن زياد، شروع به دشنام دادن به مسلم و حسين و على و عقيل ـ كه درود و سلام خداوند بر آنان باد ـ كرد و مسلم ، هيچ پاسخ نمى گفت. آن گاه ابن زياد گفت: او را بالاى قصر ببريد و گردنش را بزنيد و آن گاه بدنش را به سرش ملحق سازيد.
مسلم بن عقيل ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ گفت: اگر ميان من و تو ، خويشاوندى اى بود ، مرا نمى كشتى !
ابن زياد گفت: كجاست كسى كه ابن عقيل بر سرش ضربت زد؟
بكر بن حُمرانِ احمرى را آوردند. ابن زياد به وى گفت: بالا [ى قصر] برو . بايد تو گردنش را بزنى.
او مسلم را بالا [ى قصر] بُرد ، در حالى كه مسلم تكبير مى گفت، استغفار مى كرد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود مى فرستاد و مى گفت: خداوندا ! ميان ما و قومى كه ما را فريفتند و تكذيب كردند و خوار ساختند، داورى فرما.
مسلم را به بالاى محلّى كه امروزه جايگاه كفشدارها ناميده مى شود ، بردند و گردنش را زدند و بدنش را به دنبال سرش پايين انداختند . ۱

1.قالَ لَهُ ابنُ زِيادٍ : قَتَلَنِي اللّه ُ إن لَم أقتُلكَ قِتلَةً لَم يُقتَلها أحَدٌ فِي الإِسلامِ مِنَ النّاسِ . قالَ لَهُ مُسلِمٌ : أما إنَّكَ أحَقُّ مَن أحدَثَ فِي الإِسلامِ ما لَم يَكُن ، وإنَّكَ لا تَدَعُ سوءَ القِتلَةِ ، وقُبحَ المُثلَةِ ، وخُبثَ السّيرَةِ ، ولُؤمَ الغَلَبَةِ . فَأَقبَلَ ابنُ زِيادٍ يَشتِمهُ ويَشتِمُ الحُسَينَ و عَلِيّا وعَقيلاً عَلَيهِمُ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ ، وأخَذَ مُسلِمٌ لا يُكَلِّمُهُ . ثُمَّ قالَ ابنُ زِيادٍ : اِصعَدوا بِهِ فَوقَ القَصرِ فَاضرِبوا عُنُقَهُ ، ثُمَّ أتبِعوهُ جَسَدَهُ . فَقالَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ ـ رَحمَةُ اللّه ِ عَلَيهِ ـ : لَو كانَ بَيني وبَينَكَ قَرابَةٌ ما قَتَلتَني . فَقالَ ابنُ زِيادٍ : أينَ هذَا الَّذي ضَرَبَ ابنُ عَقيلٍ رَأسَهُ بِالسَّيفِ ؟ فَدُعِيَ بَكرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ ، فَقالَ لَهُ : اِصعَد فَلتَكُن أنتَ الَّذي تَضرِبُ عُنُقَهُ . فَصَعِدَ بِهِ وهُوَ يُكَبِّرُ ويَستَغفِرُ اللّه َ ، ويُصَلّي عَلى رَسولِهِ ، ويَقولُ : اللّهُمّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ غَرّونا وكَذَّبونا وخَذَلونا . وأشرَفوا بِهِ عَلى مَوضِعِ الحَذّائينَ اليَومَ ، فَضُرِبَت عُنُقُهُ ، واُتبِعَ جَسَدُهَ رَأسَهُ (الإرشاد : ج ۲ ص ۶۲) .

  • نام منبع :
    گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    با همکاری: طباطبایی نژاد، سید محمود ؛ سید طبایی، سید روح الله ؛ تلخیص : خوش نصیب، مرتضی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 314762
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به