373
گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام

منزل ذات عِرق ۱ ديدم كه به كوفه مى رفت. به من فرمود : «گمان مى كنى مردم كوفه ـ كه خورجينى از نامه هايشان نزد من است ـ چه مى كنند؟».
گفتم: رهايت مى كنند. پس نرو. تو به سوى مردمى مى روى كه دل هايشان، با تو و دست هايشان، رو در روى توست. ولى او نپذيرفت . ۲

6 / 12

محمّد بن حنفيّه

۳۴۹.الإرشادـ در گزارش بيرون رفتن امام عليه السلام از مدينه ـ: حسين عليه السلام شب هنگام (شب يكشنبه ، دو روز مانده از رجب)، به سوى مكّه به راه افتاد و فرزندان، برادران، برادرزادگان و همه خانواده اش، جز محمّد بن حنفيّه ، همراه او بودند . محمّد بن حنفيّه ، چون دريافت كه ايشان آهنگ بيرون رفتن از مدينه را دارد و خودش هم نمى داند كه به كجا مى رود، به وى گفت: برادر! تو محبوب ترينِ مردم و گرامى ترينِ آنان در نزد منى و دلسوزى را براى هيچ يك از مردم ، جز براى تو ، نگاه نمى دارم و تو ، بِدان سزاوارترى. از بيعت با يزيد بن معاويه و از شهرها ، تا آن جا كه مى توانى ،

1.ذاتِ عِرق ، ميقات عراقيان است و مرز ميان نجد و تهامه است (ر . ك : نقشه شماره ۳ در پايان همين جلد) .

2.سَمِعتُ الفَرَزدَقَ قالَ : لَقيتُ الحُسَينَ عليه السلام بِذاتِ عِرقٍ وهُوَ يُريدُ الكوفَةَ ، فَقالَ لي : ماتَرى أهلَ الكوفَةِ صانِعينَ ؟ فَإِنَّ مَعي جَمَلاً مِن كُتُبِهِم ؟ قُلتُ : يَخذُلونَكَ ، فَلا تَذهَب ، فَإِنَّكَ تَأتي قَوما قُلوبُهُم مَعَكَ ، وأيديهم عَلَيكَ . فَلَم يُطِعني! (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۷۷ ، تاريخ الإسلام للذهبي : ج ۵ ص ۱۰).


گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
372

گفته شد: راستى برادرت حسين، ره سپار عراق شده است . اين بود كه نزد حسين عليه السلام آمد و او را به خدا سوگند داد و گفت : به راستى كه مردم عراق ، مردم بدى هستند و پدرت را كشتند و برادرت را [نيزه ]زدند و چنين و چنان كردند .
چون از او نوميد شد، دست به گردن او آويخت و ميان دو ديده اش را بوسيد و گفت: تو را كه كشته مى شوى، به خدا مى سپارم. از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمود : «خدا، دنيا را براى شما نخواسته است» . ۱

6 / 11

فَرَزدَق ۲

۳۴۸.أنساب الأشرافـ به نقل از زبير بن خِرّيت ـ: از فَرَزدَق شنيدم كه گفت: حسين را در

1.لَمّا تَوَجَّهَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام [إلَى] العِراقِ ، قيل لِابنِ عُمَرَ : إنَّ أخاكَ الحُسَينَ عليه السلام قَد تَوَجَّهَ إلَى العِراقِ ، فَأَتاهُ فَناشَدَهُ اللّه َ ، فَقالَ : إنَّ أهلَ العِراقِ قَومٌ مَناكيرُ ، وقَد قَتَلوا أباكَ ، وضَرَبوا أخاكَ ، وفَعَلوا وفَعَلوا ! فَلَمّا أيِسَ مِنهُ ، عانَقَهُ وقَبَّلَ بَينَ عَينَيهِ ، وقالَ : أستَودِعُكَ اللّه َ مِن قَتيلٍ ! سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله يَقولُ : إنَّ اللّه َ عز و جلأبى لَكُمُ الدُّنيا (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۰۱ ح ۳۵۴۱) .

2.همّام بن غالب بن صعصعه ـ كه كنيه اش ابو فراس و معروف به فرزدق است ـ ، در سال ۲۵ هجرى در بصره به دنيا آمد . وى از ياران امير مؤمنان، امام حسين و امام زين العابدين عليهم السلام است . قصيده اش در مدح امام زين العابدين عليه السلام در حضور هشام بن عبد الملك ، معروف است و بيت آغاز آن ، چنين است : اين، كسى است كه سرزمين بطحا ، جاى گام هايش را مى شناسد و كعبه و حرم و غير حرم، او را مى شناسند. هشام، از شنيدن اين اشعار ، خشمگين شد و دستور داد فرزدق را زندانى كنند. او را در عَسفان (ميان مكّه و مدينه) زندانى كردند و امام زين العابدين عليه السلام دوازده هزار درهم صله به خاطر آن شعر ، به وى داد ؛ ولى فرزدق ، آن را نپذيرفت و گفت كه تنها براى پاداش اخروى ، آن را سروده است و تنها با اصرار امام عليه السلام آن را پذيرفت. وى در سال ۱۱۰ هجرى پس از سفرى به عراق، شام و جزيره (شمال عراق و سوريه) در گذشت.

  • نام منبع :
    گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    با همکاری: طباطبایی نژاد، سید محمود ؛ سید طبایی، سید روح الله ؛ تلخیص : خوش نصیب، مرتضی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 314527
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به