379
گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام

كنم».
ابن عبّاس به او گفت: تو را از اين كار ، در پناه خدا قرار مى دهم . به من بگو ـ خدا ، تو را قرين رحمتت بدارد ـ كه آيا به سوى مردمى مى روى كه حاكمشان را كُشته اند و ولايتشان را به تصرّف خود در آورده اند و دشمن خويش را بيرون رانده اند؟ اگر چنين كرده اند ، به سوى آنها برو ؛ امّا اگر تو را خوانده اند و [هنوز ]حاكمشان ، آن جاست و بر قوم ، چيره است و كارگزارانش خراجِ ولايت ها را مى گيرند ، تو را به جنگ و زد و خورد ، فرا خوانده اند. بيمِ آن دارم كه فريبت دهند و تكذيبت نمايند و با تو ناسازگارى كنند و يارى ات ندهند و بر ضدّ تو ، شورانده شوند و از هر كس ديگرى در كار دشمنىِ تو ، سخت تر باشند.
حسين عليه السلام فرمود : «از خدا خير مى جويم . ببينم كه چه خواهد شد»... .
چون شب ، يا صبح بعد ، فرا رسيد ، عبد اللّه بن عبّاس ، نزد حسين عليه السلام آمد و گفت: اى پسرعمو! من صبورى مى كنم ؛ امّا صبر ندارم . بيم دارم كه در اين سفر ، هلاك و نابود شوى. مردم عراق ، قومى حيله گرند . به آنها نزديك مشو. در همين شهر بمان ، كه سَرور مردم حجازى. اگر مردم عراق ـ چنان كه مى گويند ـ تو را مى خواهند ، به آنها بنويس كه دشمنِ خويش را بيرون كنند . آن گاه به سوى آنها برو. اگر جز رفتن نمى خواهى، به سوى يَمَن برو كه در آن جا ، قلعه ها و درّه هايى وجود دارد و سرزمينى پهناور است و پدرت ، در آن جا پيروانى دارد و از مردم نيز دورى. آن گاه براى مردم ، نامه مى نويسى و دعوتگرانت را مى فرستى . در اين صورت ، اميدوارم كه آنچه را مى خواهى، بى خطر بيابى .
حسين عليه السلام به او فرمود : «اى پسرعمو ! به خدا مى دانم كه خيرخواه و دلسوزى ؛ ولى من تصميم خود را گرفته ام و آهنگ رفتن دارم» .
ابن عبّاس گفت: اگر مى روى ، زنان و كودكانت را نبر . به خدا ، نگرانم كه همانند عثمان كه [كشته شد و] زنان و فرزندانش به او مى نگريستند ، كشته شوى ...
به خدايى كه جز او خدايى نيست ، چنانچه مى دانستم اگر موى و پيشانى ات را


گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
378

7 / 2

توطئه يزيد براى كشتن امام عليه السلام در مكّه

۳۵۳.الملهوفـ به نقل از مُعمَّر بن مُثَنّا در مقتل الحسين عليه السلام ـ: چون روز تَرويه ۱ شد، عمرو بن سعيد بن عاص ، با سپاهى گران، وارد مكّه شد . يزيد به او دستور داده بود كه اگر حسين عليه السلام جنگيد ، با او بجنگد و اگر بر او دست يافت ، او را بكُشد . پس حسين عليه السلام در روز تَرويه ، بيرون رفت. ۲

۳۵۴.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة)ـ به نقل از فَرَزدَق ـ: حسين عليه السلام را ديدم و به وى گفتم: پدرم به قربانت ! آيا مى شود صبر كنى تا مردم از مكّه [به سوى عرفات ]بيايند . اميدوارم كه مردم در موسم [عرفات] بر محور تو ، گِرد آيند.
فرمود : «اى ابو فِراس ! از آنها (ياران يزيد) در امان نيستم» . ۳

7 / 3

گفتگوى امام عليه السلام با عبد اللّه بن عبّاس

۳۵۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از عُقبة بن سَمعان ـ: وقتى حسين عليه السلام مصمّم شد كه به سوى كوفه روان شود ، عبد اللّه بن عبّاس ، نزد وى آمد و گفت : اى پسرعمو! مردم ، شايع كرده اند كه تو به سوى عراق خواهى رفت . به من بگو كه چه خواهى كرد .
فرمود : «آهنگ آن دارم كه ـ إن شاء اللّه تعالى ـ همين يكى دو روز آينده ، حركت

1.روز هشتم ذى حجّه را «روز تَرويه» مى گويند ؛ چرا كه حاجيان ، در آن براى روزهاى بعد ، آب بر مى دارند .

2.فَلَمّا كانَ يَومُ التَّروِيَةِ ، قَدِمَ عَمرُو بنُ سَعيدِ بنِ العاصِ إلى مَكَّةَ في جُندٍ كَثيفٍ ، قَد أمَرَهُ يَزيدُ أن يُناجِزَ الحُسَينَ عليه السلام القِتالَ إن هُوَ ناجَزَهُ ، أو يُقاتِلَهُ إن قَدَرَ عَلَيهِ ، فَخَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام يَومَ التَّروِيَةِ (الملهوف (إعداد عبد الزهراء عثمان محمّد) : ص ۵۸) .

3.لَقيتُ حُسَينا عليه السلام ، فَقُلتُ : بِأَبي أنتَ ! لَو أقَمتَ حَتّى يَصدُرَ النّاسُ لَرَجَوتُ أن يَتَقَصَّفَ أهلُ المَوسِمِ مَعَكَ ، فَقالَ : لَم آمَنهُم يا أبا فِراسٍ (الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ۱ ص ۴۵۵ ح ۴۳۸) .

  • نام منبع :
    گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    با همکاری: طباطبایی نژاد، سید محمود ؛ سید طبایی، سید روح الله ؛ تلخیص : خوش نصیب، مرتضی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 314471
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به