473
گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام

مى گيريم . والسّلام ! ».
هنگامى كه نامه به عمر بن سعد رسيد ، گفت : فكرش را مى كردم كه ابن زياد ، [ حسين را ]آسوده نخواهد گذاشت ! ۱

1 / 10

كوشش هاى حبيب بن مُظاهر براى يارى امام عليه السلام ، در ششم محرّم

۴۱۰.أنساب الأشراف :حبيب بن مُظَهَّر ، به حسين عليه السلام گفت: اين جا باديه نشينانى از بنى اسد كه در كناره دو رود ، فرود آمده اند ، زندگى مى كنند و فاصله ميان ما و آنان ، تنها يك منزل است. آيا به من اجازه مى دهى كه نزد آنان بروم و دعوتشان كنم؟ شايد خداوند ، سودى به وسيله آنان به سوى تو بكشانَد و يا مكروهى را از تو ، دور سازد .
حسين عليه السلام به او اجازه داد . او نزد آنان آمد و به ايشان گفت: من ، شما را به شرافت و فضيلتِ آخرت و پاداش سِتُرگ آن ، فرا مى خوانم. من ، شما را به يارىِ فرزند دختر پيامبرتان مى خوانم كه به او ستم شده است و كوفيان ، او را فرا خوانده اند تا يارى اش كنند و چون نزد آنان آمده، او را وا نهاده و بر او تاخته اند تا او را بكُشند و هفتاد تن نيز با او ، همراه شده اند .

1.أشهَدُ أنَّ كِتابَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ جاءَ إلى عُبَيدِ اللّه ِ بنِ زِيادٍ وأنَا عِندَهُ ، فَإِذا فيهِ : بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أمّا بَعدُ ، فَإِنّي حَيثُ نَزَلتُ بِالحُسَينِ بَعَثتُ إلَيهِ رَسولي ، فَسَأَلتُهُ عَمّا أقدَمَهُ ، وماذا يَطلُبُ ويَسأَلُ ، فَقالَ : كَتَبَ إلَيَّ أهلُ هذِهِ البِلادِ وأتَتني رُسُلُهُم ، فَسَأَلونِيَ القُدومَ فَفَعَلتُ ؛ فَأَمّا إذ كَرِهوني ، فَبَدا لَهُم غَيرُ ما أتَتني بِهِ رُسُلُهُم ، فَأَنَا مُنصَرِفٌ عَنهُم ، فَلَمّا قُرِئَ الكِتابُ عَلَى ابنِ زِيادٍ قالَ : الآنَ إذ عَلِقَتْ مَخالِبُنا بِهِيَرجُو النَّجاةَ ولاتَ حينَ مَناصِ ! قالَ : وكَتَبَ إلى عُمَرَ بنِ سَعدٍ : بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، أمّا بَعدُ ، فَقَد بَلَغَني كِتابُكَ ، وفَهِمتُ ما ذَكَرتَ ، فَاعرِض عَلَى الحُسَينِ أن يُبايِعَ لِيَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ هُوَ وجَميعُ أصحابِهِ ، فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ رَأَينا رَأيَنا ، وَالسَّلامُ . قالَ : فَلَمّا أتى عُمَرَ بنَ سَعدٍ الكِتابُ ، قالَ : قَد حَسِبتُ ألّا يَقبَلَ ابنُ زِيادٍ العافِيَةَ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۱۱ ، مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۱ ص ۲۴۱) .


گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
472

1 / 9

نامه ابن سعد به ابن زياد و پاسخ او

۴۰۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از حسّان بن فائد بن بُكَير عَبَسى : ـگواهى مى دهم وقتى نامه عمر بن سعد به عبيد اللّه بن زياد رسيد ، من آن جا بودم. در آن ، نوشته بود : «به نام خداوند بخشنده مهربان . امّا بعد ، هنگامى كه بر حسين عليه السلام فرود آمدم، پيكم را به سوى او فرستادم و از كار و مقصود و خواسته اش ، جويا شدم. او گفت : اهالى اين سرزمين، به من نامه نوشته اند و فرستادگان آنها نزد من آمده ، از من خواسته اند كه بيايم و من ، آمده ام ؛ امّا اكنون ، اگر [ آمدن ] مرا خوش نمى دارند و از تصميمى كه فرستادگانشان برايم آورده بودند، منصرف شده اند، من نيز باز مى گردم » .
هنگامى كه نامه را براى ابن زياد خواندند ، گفت :
اكنون كه چنگال هايمان در او فرو رفته است
اميد نجات دارد ؛ ولى هيچ راه گريزى نيست.
آن گاه عبيد اللّه بن زياد ، به عمر بن سعد ، نوشت : «به نام خداوند بخشنده مهربان . امّا بعد، نامه ات به من رسيد و آنچه را گفتى ، فهميدم . به حسين ، پيشنهاد بده كه خودش و همه يارانش با يزيد ، بيعت كنند . چون چنين كرد، تصميم خود را

  • نام منبع :
    گزيده دانشنامه امام حسين عليه السلام
    سایر پدیدآورندگان :
    با همکاری: طباطبایی نژاد، سید محمود ؛ سید طبایی، سید روح الله ؛ تلخیص : خوش نصیب، مرتضی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389 ش
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 322136
صفحه از 1036
پرینت  ارسال به