تقاضاى پايين آمدن از اسب و يا بوسيدن زيرِ گلوى ايشان ، ۱ و نيز گفتن جمله «مَهلاً مهلاً ، يَابنَ الزهراء!» . گفتنى است كه اين جمله ، حتّى در منابع ضعيف هم يافت نشد . تنها در أسرار الشهادات آمده است كه :
فأرادَ عليه السلام أنْ يَخرُجَ مِنَ الخيمة ، فلَصَقَت بِهِ زَينبُ عليهاالسلام فقالت : مَهلاً يا أخى ! توقَّف حتّى اُزَوِّدَ مِن نَظَرى و اُوَدّعَك .۲امام عليه السلام تصميم گرفت كه از خيمه بيرون برود ، كه زينب عليهاالسلام خود را به او چسبانْد و گفت : برادرجان ! آهسته ! درنگ كن تا تو را سير ببينم و با تو خداحافظى كنم .
ـ گزارش سراسيمه آمدن زينب عليهاالسلام نزد امام زين العابدين عليه السلام در خيمه ، پس از شهادت امام حسين عليه السلام و پرسيدن علّت دگرگون شدن اوضاع عالَم ، و سخن امام عليه السلام به وى كه : «اى عمّه ! دامن خيمه را بالا بزن» و نگاه كردن امام عليه السلام به سر بُريده پدر و مخاطب قرار دادن زينب عليهاالسلام كه : «اى عمّه ! مُهيّاى اسيرى باشيد ، كه پدرم را شهيد كردند» ؛ ۳
ـ گزارش هاى مربوط به هجوم به خيمه ها ، مانند: تصريح به كتك خوردن اهل حرم امام عليه السلام ۴ و كشيدن زيرانداز از زير امام زين العابدين عليه السلام و بر زمين افكندن ايشان ، ۵ و زيرِ دست و پا ماندن برخى از كودكان ۶ و دستور امام زين العابدين عليه السلام به عمّه اش زينب عليهاالسلام كه : «عَلَيكُنَّ بِالفرار ؛ بر شما بادْ فرار!» در پاسخ چاره جويى او ، ۷ و سرشمارى كودكان كاروان در پايان كار و مشخّص شدن اين كه دوتن از آنان در نقطه اى جان داده اند ؛ ۸
1.أنوار المجالس : ص ۹۸ ، تذكرة الشهداء : ص ۳۱۱ .
2.أسرار الشهادات : ج ۳ ص ۵۶ .
3.تذكرة الشهداء : ص ۳۴۷ .
4.المنتخب ، طريحى : ص ۱۸۳ ، عنوان الكلام : ص ۲۱۳ .
5.نور العين : ص ۵۳، مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف : ص ۱۵۴ ، معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۱ .
6.وفيات الأئمّة : ص ۱۶۰ .
7.معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۲ .
8.معالى السبطين : ج ۲ ص ۵۳ .