دخترك گفت : صيحه زنان ، به سوى بانوانم دويدم و آنان نيز رو به رويم ايستادند و فرياد كشيدند ... .
راوى مى گويد : آن گاه ، زنان را از خيمه ها بيرون راندند و خيمه ها را آتش زدند . زنان ، سر و پا برهنه و غارتْ شده و گريان ، بيرون دويدند و همچون اسيرانِ در بند ، راه سپردند . ۱
1 / 5
شادى يزيد و اُمويان
۵۳۴.تاريخ الطبرىـ به نقل از عمّار دهنى ، از امام باقر عليه السلام ، در باره روانه كردن اهل بيت به سوى شام به دستور عبيد اللّه بن زياد ـ: هنگامى كه اهل بيت نزد يزيد رفتند ، يزيد ـ كه لعنت خدا بر او باد ـ شاميان را در مجلس خود ، گرد آورد . آن گاه ، اهل بيت را وارد كردند و شاميان ، پيروزى را به يزيد، تبريك گفتند . ۲
۵۳۵.مروج الذهب :پس از شهادت حسين عليه السلام ، روزى يزيد در مجلس شرابش نشسته بود و در حالى كه ابن زياد نيز در سمت راستش بود ، رو به ساقى اش كرد و گفت :
شرابى به من بنوشان كه تا مغز و استخوانم را سيراب كند .
آن گاه كج كن و مانندش را به ابن زياد بنوشان ؛
همان كسى كه امانتدار و رازدار من
و استوار كننده جنگ و غنيمت من است .
1.وجاءَت جارِيَةٌ مِن ناحِيَةِ خِيَمِ الحُسَينِ عليه السلام ، فَقالَ لَها رَجُلٌ : يا أمَةَ اللّه ِ ، إنَّ سَيِّدَكِ قُتِلَ .
قالَتِ الجارِيَةُ : فَأَسرَعتُ إلى سَيِّداتي وأنَا أصيحُ ، فَقُمنَ في وَجهي وصِحنَ ... .
قالَ الرّاوي : ثُمَّ أخرَجُوا النِّساءَ مِنَ الخَيمَةِ ، وأشعَلوا فيهَا النّارَ ، فَخَرَجنَ حَواسِرَ مُسَلَّباتٍ حافِياتٍ باكِياتٍ ، يَمشينَ سَبايا في أسرِ الذِّلَّةِ (الملهوف : ص ۱۸۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۵۸) .
2.فَلَمّا قَدِموا عَلَيهِ [أي عَلى يَزيدَ لَعنَةُ اللّه ِ عَلَيهِ ]جَمَعَ مَن كانَ بِحَضرَتِهِ مِن أهلِ الشّامِ ، ثُمَّ أدخَلوهُم ، فَهَنَّؤُوهُ بِالفَتحِ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۹۰ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۲۹) .