فصل دوم : بازتاب كشته شدن امام حسين در ميان قاتلانش
2 / 1
يزيد بن معاويه
۶۴۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از يونس بن حبيب جَرمى ـ: وقتى عبيد اللّه بن زياد ، حسين بن على عليه السلام و برادرانش را كشت، سرِ آنها را براى يزيد بن معاويه فرستاد . يزيد ، نخست ، از كشته شدن آنها شادمان گرديد و عبيد اللّه در نزد او جايگاهى والا پيدا كرد ؛ ولى زمانى طولانى نگذشت كه از كشته شدن حسين عليه السلام پشيمان شد و مى گفت: «اتّفاقى برايم نمى افتاد ، اگر براى پاسداشت شأن پيامبر و مراعات حقّ او و خويشاوندى اش، رنج حسين را تحمّل مى كردم و او را با خودم به خانه ام مى بردم و در آنچه مى خواست، حاكمش مى كردم ، هرچند كه مايه عيب و ضعف حكومتم مى شد!
خدا ، ابن مرجانه را لعنت كند! او بود كه حسين را بيرون آورد و مجبورش كرد . حسين خواست كه راهش را باز كنند تا برگردد ؛ امّا او چنين نكرد . حسين خواست تا زمانى كه خداوند عز و جل عمر او را به پايان مى رساند ، دستانش را در دستان من بگذارد و يا به سرحدّى از سرحدّات اسلامى برود ؛ ولى او چنين نكرد و جلوى حسين را گرفت و او را كشت و مرا با كشتن حسين، در ميان مسلمانان ، منفور كرد و در دلشان ، دشمنى با من را كاشت و نيكان و بَدان، به خاطر فاجعه آميز بودن كشتن حسين، با من دشمن شدند. مرا با ابن مرجانه ، چه كار؟! لعنت و خشم خدا بر او باد!» . ۱