كلينى و عقل‏گرايى - صفحه 115

پس اگر جن و انس با هم تلاش كنند كه بدون يارى گرفتن از پيامبرى معناى توحيد را آشكار كنند نمى توانند مانند سخن حضرت امير ـ كه مادرم و پدرم فدايش باد ـ بر زبان آورند».
«ايشان نخست راه توحيد را به مردم نشان داده است. به اين بخش از سخن مولا نمى نگريد كه فرمود: نه خدا از چيزى آفريده شده و نه جهان را از چيزى آفريده. با سخن اول حدوث را نفى كرده و با سخن بعدى ديدگاه كسانى را نفى كرده كه گفته اند همه چيز حادث است و برخى چيزها از برخى ديگر پديد آمده اند. نيز امام عليه السلام مى خواسته سخن دوگانه پرستان را نفى كند كه گمان مى كرده اند خدا هر چيزى را از ريشه اى و بنابر الگويى آفريده است ...».
«همين طور ايشان ديدگاه تشبيه گرايان را كه خدا را به شمش طلا يا بلور و... در جهت طول و هنجار تشبيه كرده اند، رد كرده است ... سپس ايشان حلول خدا را در موجودات نفى كرده، ضمن اين كه خدا را با هر چيز و جداى از هر چيز دانسته و بدين ترتيب ويژگى هاى اجسام و اعراض را از خدا نفى كرده، چه اين كه جدايى و دورى ويژگى اجسام است و حلول در جسم و اتحاد آن با ويژگى اعراض است. سپس فرموده اما دانش حق بر پديده ها احاطه دارد و آنها را با حكمتش آفريده يعنى با احاطه و تدبيرش بدون تركيب با اشياء با آنها همراه شده است». ۱
نكته جالبى كه در آغاز سخن كلينى آمده، شهرت و رواج كلام مولا اميرالمؤمنين عليه السلام در ميان اهل سنت است؛ اما مهم، ميزان دقت متفكران اهل سنت در خطبه ياد شده است. چيزى كه تاريخ، براى ما از «كلام» اهل سنت گزارش كرده، فراوانى انديشه هاى شرك آلود مجسمه و مشبهه، اهل حديث، اشاعره و ... در مورد خدا و صفات خداست. اما در ميان شيعه، به ويژه توسط كلينى كه اين مقال مربوط به عقل گرايى ايشان است، سخنان اميرالمؤمنين عليه السلام به بهترين شكل مورد تكريم قرار گرفته و با دقيق ترين فهم هاى عقلانى كه در بالا ملاحظه فرموديد، همراه شده است.

1.همان، ص ۲۴۱ ـ ۲۴۳.

صفحه از 120