5. آخرين موردى كه بازگو مى شود، بخشى از كتاب الحجه اصول كافى درباره تفسير «فى ء و انفال» است: «خداى بزرگ تمام دنيا را براى خليفه اش قرار داده است. چه اين كه به فرشتگان فرمود: من خليفه اى روى زمين قرار مى دهم. پس تمام جهان اختصاص به حضرت آدم عليه السلام دارد و پس از ايشان به فرزندان شايسته اش مى رسد. پس اموالى كه به ناروا، در دست دشمنان فرزندان صالح حضرت آدم عليه السلام قرار مى گيرد و سپس به صالحان بر مى گردد، فى ء نام دارد. فى ء با درگيرى نظامى به دست مى آيد و آنچه بدون جهاد و درگيرى به دست مى آيد «انفال» نام دارد كه ويژه خدا و پيامبرش مى باشد». ۱
چالش با قرامطه
الرد على القرامطة يكى از آثار از ميان رفته كلينى است. اگر كتاب ياد شده در دست مى بود، ميزان عقل گرايى كلينى آشكارتر مى شد. اما اكنون ناگزيريم با كمك گرفتن از شواهد و قراين و به صورت حدس و تخمين، به وارسى انديشه هاى كلينى در اين موضوع بپردازيم.
با توجه به اين كه، دقيقا كلينى در زمان ظهور قرامطه به سر مى برده و از نزديك شاهد انديشه ها، گفتار و رفتار آنان بوده، به خود، اجازه تخطئه آنها را داده است. اگر كلينى در روزگارى ديرتر از عصر قرامطه به سر برده بود، به طور عمد، مى بايست به بررسى تاريخى آنها و بالتبع به نقد فكرى و رفتارى آنها پرداخته باشد. اما با توجه به معاصرت با آنان، على القاعده مى بايست، نقد كلينى در مورد آنها بيشتر جنبه اعتقادى داشته باشد؛ به ويژه اين كه، او يك متفكر برجسته و يك محدث والامقام بوده، در نتيجه از او انتظار مى رفته جهان بينى قرمطى را نقد كند، نه اين كه به صورت يك موضع گيرى سياسى بخواهد به محكوم كردن اعمال آنها بپردازد؛ چه اين كه نقد فكرى، مقدم بر نقد سياسى است.
اكنون به يك گزارش تاريخى، از متكلم و حديث گزارى كه معاصر كلينى، بوده، مبادرت مى شود، تا به كمك آن شيوه كلينى و ضمنا ماهيت قرامطه براى ما آشكارتر شود.
1.همان، ج ۲، ص ۶۲۶ و ۶۲۸.