اسباب و مبادى و غايات آن چيز. ۱
ولى در عين حال، تأكيد مى ورزد كه پس از قرآن، سخنان معصومان عليهم السلام در همه مسائل اصول و فروع، حجّت و محلّ رجوع است و بر عالمان دينى فرض است كه در هيچ موضوعى سخن نگويند و در هيچ مسئله اى فتوا ندهند، مگر به آنچه كه در آن، نصّى صريح و روشن از قرآن و يا خبر صحيحى از سنّت و يا اجماع قطعى بر آن، منعقد شده باشد. ۲
و در شرح حديث چهل و هفتم از كتاب «فضيلت علم»، در توضيح عبارت «أو سنة قائمة» مى نويسد:
سنّت پابرجا... يعنى احاديث صحيح ثابت، به نقل راويان عادل و رجال مورد اعتماد. ۳
به اعتقاد وى، كتاب و سنّت، آن گونه رابطه عميق و ريشه دارى با هم دارند كه مى توان گفت:
امام، كتاب گويا و كتاب، اماِم خاموش است كه هر دو همراه، هم نشين و وابسته به هم هستند. ۴
و سرانجام، اين كه در شرح بخشى از مقدمه مرحوم كلينى بر الكافى مى نويسد:
از آن جا كه آيات قرآن و احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله ، راه هاى به سوى خداوند هستند، خدا به وسيله اين راه ها باطن چشمه هاى علم خويش را بگشود و خلق را به واسطه آنها هدايت فرمود؛ ۵ همان گونه كه به علم نبوى، مجملات و سخنان كوتاه كتاب را شرح كرد و تفصيل داد. ۶
ب . جدايى ناپذيرى قرآن و عترت
هرچند به دليل وضوح و روشنى اين حقيقت و مطالب فزون از شمارى كه در اين باره گفته شده است، بحث و بررسى جداگانه آن شايد چندان ضرورى به نظر نرسد؛