بيست و چند صحابى روايت شده است. ۱
علّامه مرحوم،سيد محسن امين نيز بر اين باور است كه روايت مذكور، از طريقِ شيعه به 82 طريق نقل گرديده است ۲ و سرانجامْ اين كه مرحوم ميرحامد حسين هندى، اثر ارزشمند خود عبقات الأنوار را براى اثبات متن و سند و دلالت اين حديث به رشته تحرير درآورده است و به تفصيل، به بحث و بررسى در مورد اسناد و رجال و راويان آن، و كيفيت دلالت متن حديث بر معناى مورد نظر پرداخته است (به منظور پرهيز از تطويل كلام، طالبان را بدان ارجاع مى دهيم).
صدرالمتألهين نيز همانند ساير دانشمندان اماميه، ضمن تأكيد بر جدايى ناپذيرى ثقلين، در موارد متعددى از شرح اُصول الكافى، ۳ در شرح اوّلين حديثِ «كتاب الحجة»، به تفصيل در اين باره به اظهار نظر پرداخته، از جمله چنين مى نويسد:
دانستى كه حجّت، دوتاست: حجّت باطنى و حجّت ظاهرى. امّا حجّت باطنى، عبارت از نور درخشنده قدسى و برهان تابناك عرشى است كه از افق برين مى تابد و بدان تابش، چشم قلب را نورانى مى كند و حالات آغاز و انجام، بر انسانْ كشف شده، به راه حق و سلوك جهان آخرت، هدايت پيدا مى كند و از عذاب روز رستاخيز، رهايى پيدا مى كند و حكمت رسالت و بعثت را مى فهمد... و امّا حجّت خارجى، عبارت از انبياست با معجزات ظاهرشان، و امامان، با كرامت آشكارشان؛ و خود مى دانى آن كس كه در باطن و قلب خود، نورى و حجّتى از جانب حق مشاهده كند، وجود اين شخص، بسيار اندك و در ميان مردمان، حكم گوگرد سرخ را دارد؛ و چه خوب گفته اند: حضرت حق، برتر از آن است كه آبشخور هر واردى (تشنه اى) قرار گيرد، و يا بر او جز يكى پس از يكى آگاهى يابد. پس تمامى خلق، جز يكى، و يا اندكى نياز به حجّت ظاهرى دارند كه رسول باشد و يا امامى از جانب او باشد.
پس ثابت شد كه حجّت خدا بعد از رسولش بر خلق او، جز به واسطه امام قائم
1.اجتهاد در مقابل نص، عبدالحسين شرف الدين، ص ۵۱۸ .
2.أعيان الشيعة، ج۱، ص ۳۷۰.
3.ترجمه شرح اُصول كافى، محمد خواجوى، ج۲، ص۲۴۱ و۴۸۲ و۴۹۵ وج۳، ص ۵۱۲.