ديدگاه‏هاى حديثى ملّاصدرا در «شرح اُصول الكافى» - صفحه 213

غالب موارد، استحباب، و از خاصّش وجوب، فهميده مى شود. همچنين آن جا كه دليل نهى دارد، از عامّش كراهت، و از خاصّش حرمت؛ و همچنين از مطلق قرآن، حكمى، و از مقيّدش حكمى ديگر استفاده مى شود و اين خود، يكى از كليدهاى اصلى تفسير در اخبارى است كه از آنها نقل شده و مدار تعداد بى شمارى از احاديث آن بزرگواران، بر همين معناست، و با در نظر داشتن آن، شماى خواننده مى توانى در معارف قرآنى دو قاعده استخراج كنى:
اوّل اين كه هر جمله از جملات قرآنى، به تنهايى حقيقتى را مى فهماند، و با هر يك از قيودى كه دارد، از حقيقتى ديگر خبر مى دهد؛ حقيقتى ثابت ولا يتغير، و يا حكمى ثابت از احكام را كه مانند آيه شريف: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ»۱ كه چهار معنا از آن استفاده مى شود. معناى اوّل، از جمله «قل اللّه »؛ معناى دوم، از جمله «قل اللّه ثم ذرهم»؛ معناى سوم، از جمله «قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم»؛ و معناى چهارم، از جملات «قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون». ۲

ه . لزوم جمع و سازش ميان احاديث

يكى از اصول مسلّم و قطعى در دانش تفسير و حديث، اين است كه فرض تضاد و تنافى ميان سخن معصوم با كلام الهى، به كلّى محال و غير ممكن است و امكان ندارد كه حديث صحيح، با آيات قرآن در تعارض باشد. همچنين احتمال وجود تعارض يا بروز تضاد ميان سخن يك معصوم با كلام معصوم ديگر نيز امرى نامحتمل و غير ممكن است. البته اين حقيقت، در صورتى است كه صدور حديث را از معصوم، قطعى و يقينى بدانيم؛ اما از آن جا كه بنا به دلايلى نظير پديده نامبارك جعل حديث و برخى مسائل ديگر، پاره اى رواياتِ دروغين در بين احاديث صحيحِ معصومان عليهم السلام راه پيدا كرده است، تعارض اين به اصطلاحْ روايات با احاديث قطعى معصوم، امرى اجتناب ناپذير است. معمولاً حديث پژوهان به هنگام مواجهه با چنين پديده اى سعى مى كنند تا آن جا كه ممكن است، به نحوى معقول و مقبول، احاديث را توجيه كنند و

1.سوره انعام، آيه ۹۱.

2.الميزان، ج۱، ص ۳۹۲.

صفحه از 222