ديدگاه‏هاى حديثى ملّاصدرا در «شرح اُصول الكافى» - صفحه 215

ماورايى نيز چنين است. از اين رو، نبايد با نظر ابتدايى به اين قبيل روايات نگريست و احيانا آنها را با پاره اى از روايات ديگر، در تضاد و تعارض ديد. بايد دانست كه در اين قبيل احاديث، با فرض صحّت سند، حتى اگر تعارضى در ظاهر به چشم بخورد، تعارض حقيقى نيست؛ بلكه تعارضى ابتدايى است كه با تدبّر و تأمّل، و توجيه عقلانى و منطقى، قابل علاج خواهد بود. وى بارها در شرح اُصول الكافى، از اين اصلْ پيروى كرده و تعارض ابتدايى احاديث را با تفسير معقولى برطرف ساخته است. مثلاً در يك مورد، پس از نقل چند حديث درباره اِستواى خداوند بر عرش و فرود آمدن حضرت حقّ، چنين مى نويسد:
اما در روايت آخر (در متن حديث)، اگر روايتش صحيح باشد، لازم است كه آن دو حمل شود بر نزول اوايل رحمت و عنايت او، و اسباب فيض و كرم وى به آسمان دنيا كه محلّ مقدّرات امور و تقسيم روزى ها و اختصاص بعضى اوقات و زمان ها نسبت به بعض ديگر است، از جهت اختلاف قابليت ها در صلاحيت و نيكى براى پذيرش فيض و رحمت، و نزديك شدن زمان استعدادها در زمان هاى مخصوص به خود. پس فرود آمدن فاعل (خداوند تعالى)، كنايه از نزديك شدن (زمان استعداد) قابل است. ۱
همچنين در شرح حديث سيصد و بيست و دوم مى نويسد:
در برخى از روايات از ناحيه اهل سنّتْ وارد شده كه خداوند در قسمت سوم آخر شب (نزديك سحر)، به آسمان دنيا فرود مى آيد و ندا مى دهد كه آيا خواننده اى مر حق تعالى را هست؟ آيا آمرزش خواهى هست؟ اهل ظاهر و مجسّمان، امثال اين اخبار را حمل بر ظاهر آنها نموده اند و برعكس، اهل توحيد، آنها را بر معانى صحيحى تأويل مى كنند. اگر روايتْ ثابت و درست باشد، ناگزير از تأويل آنيم، به گونه اى كه موجب تجسم و حركت نشود. ۲
و در جايى ديگر، آورده است: اين روايت اگر نقلش درست باشد بايد تأويل گردد، البته به گونه اى كه موجب تغيير و انفعالى در ذات حق تعالى نشود؛ چون براهين

1.همان، ج ۳، ص ۵۰۶.

2.همان، ج۳، ص ۴۸۶.

صفحه از 222