علّامه محمدتقى مجلسى و نقد ديدگاه‏هاى فلسفى در مرآة العقول - صفحه 227

تفكر را تخته كرده باشد. مخالفت او با برخى از تفكرات اخباريان و نيز دفاع وى از برخى مبانى عقلى ـ فلسفى، نشانگر اين مدعاست. از سوى ديگر نمى توان ايشان را يك شخصيت عقل گرا و فيلسوف محض دانست، زيرا او به رغم گردن نهادن به شمارى از مبانى تفكر فلسفى ـ چنان كه در ادامه نوشتار انعكاس يافته ـ با فلسفه، خاستگاه و نيز مدافعان فلسفه به مخالفت برخاسته است. به عبارت روشن تر، افزون بر آنكه شمارى از مبانى تفكر فلسفى از نگاه ايشان به نقد كشيده شده، فلسفه از دو جهت ديگر نيز مورد انتقاد قرار گرفته است:
1. فلسفه متداول جز ترجمه اى از تفكرات فلاسفه يونان نيست كه اساسا به خاطر به تعطيل كشاندن مكتب عقلانى اهل بيت عليهم السلام از سوى خلفاى بنى عباس رواج يافت.
2. فلاسفه مسلمان، به ويژه فيلسوفان شيعه، به رغم برخوردارى از كان عظيم تفكر قرآنى و روايى، در مقابل اين انديشه هاى وارداتى سر تسليم فرود آورده و از همه تلخ تر آنكه براى دفاع از اين انديشه ها در برخى از موارد به تطبيق متون دينى با آنها يا به تعبير رساتر به تحميل آن مبانى فكرى بر كتاب و سنت، روى آوردند.
اين خلاصه اى از مشرب فكرى اى است كه با استفاده از مجموعه ديدگاه هاى علّامه مجلسى مى توان به دست داد. اما اين كه بر چنين تفكرى كه از راهى ميان تفكر اخباريان و فلاسفه مى گذرد، چه نامى مى توان گذاشت، سخن ديگرى است. شايد بتوان همگام با استناد محمدرضا حكيمى، چنين تفكرى را «عقلِ خود بنياد دينى» ناميد. ۱
ايشان معتقد است كه اسلام آيين تفكر و تعقل است و اين تفكر عقلانى از دل قرآن و سنت قابل استخراج است، بى آنكه به مبانى تفكر يونانى نياز باشد. بر اساس اين نظريه:
ما مى دانيم كه در شناخت دينى و عقايدى، استناد به عقل و تعقل ضرورى است، زيرا كه عقل به نص احاديث حجت باطنى است و از حجت باطنى است كه به حجت ظاهرى مى رسيم. و اين حجت باطنى، عقل است و تعقل، نه فلسفه و تفلسف. ۲

1.ر.ك: ضميمه روزنامه همشهرى، آذر ۱۳۸۰، مقاله «عقل خودبنياد دينى».

2.همان، ص ۴۰.

صفحه از 248