علّامه محمدتقى مجلسى و نقد ديدگاه‏هاى فلسفى در مرآة العقول - صفحه 229

هنگامى كه خداوند عقل را آفريد، آن را به نطق درآورد، و سپس به او گفت: پيش آ! و عقل پيش آمد. آن گاه فرمود: پس رو! و عقل پس رفت. آن گاه فرمود: به عزت و جلالم سوگند، هيچ آفريده اى را نيافريدم كه از تو نزد من محبوب تر باشد، و در هيچ كس تو را كامل نساختم؛ مگر در كسى كه دوستش داشتم. بدان كه من تنها به تو فرمان مى دهم و تنها تو را باز مى دارم و تنها تو را كيفر و پاداش مى دهم.
مرحوم علّامه مجلسى در شرح اين حديث و ساير احاديث اين باب مدعى شده است كه فهم آنها منوط به بيان ماهيت عقل و اختلاف آرا و اصطلاحات در اين باره است. وى آن گاه شش نظريه در تفسير عقل ارائه مى كند كه عبارت اند از: 1. قوه ادراك خير و شر 2. ملكه اى در نفس كه برانگيزاننده آدمى به سمت انتخاب خيرات و منافع و اجتناب از شرور و زيان هاست 3. قوه اى كه مردم براى سامان دادن امور دنيايشان آن را به كار مى گيرند 4. مراتب استعداد نفس براى تحصيل علوم نظرى 5. نفس ناطقه انسانى 6. ديدگاه فلاسفه كه عقل را جوهر مجرد قديمى مى دانند كه ذاتا و فعلاً به مادّه تعلق پيدا نمى كند. ۱
ايشان پس از ذكر نظريه فلاسفه، به شدت به آنها تاخته و لازمه چنين گفتارى را انكار بسيارى از ضروريات دين دانسته است.
والقول به كما ذكروه مستلزم إنكار كثير من ضروريات الدين من حدوث العالم و غيره... و بعض المنتحلين منهم للاسلام أثبتوا عقولاً حادثة و هنّ أيضا على ما أثبتوها مستلزمة لإنكار كثير من الاُصول المقررة الاسلامية؛ ۲
تفسير عقل طبق آنچه فلاسفه مى گويند مستلزم انكار بسيارى از ضروريات دين همچون حدوث عالم و نظاير آن است... و برخى از طرفداران فلسفه كه اسلام را پذيرفته اند، عقل هاى حادثى را اثبات كرده اند؛ درحالى كه چنين اعتقادى نيز مستلزم انكار بسيارى از مبانى پذيرفته شده اسلامى است.
علّامه آن گاه چگونگى ارتباط عقل عاشر ـ كه نزد فلاسفه به عقل فعال نامبردار

1.مرآة العقول، ج ۱، ص ۲۵ ـ ۲۸.

2.همان، ص ۲۷.

صفحه از 248