محمد بن يعقوب كلينى و كتاب كافى - صفحه 432

محمد سمرى زندگى مى كرد و حتى قبل از على بن محمد در سال 328 از دنيا رفت لذا تصانيف و روايات او در دوره اى به ظهور پيوست كه راه براى تحقيق در مطاوى آن از نظر صحت و سلامت باز بوده است. ۱ صاحب مستدرك الوسائل پس از نقل اين جريان مى نويسد: نتيجه اى كه از سخنان على بن طاوس مى توان گرفت عرضه كتاب بر يكى از نواب و امضاى محتواى آن توسط يكى از آنان مى باشد. اين مسئله گرچه حدس است و قطعيتى ندارد اما به سهم خود اين احتمال را تقويت مى كند كه كلينى با داشتن نيت خير در تأليف مجموعه اى كه بتواند براى مؤمنان راهگشا باشد، كوتاهى نكرده و چنان كه خود در مقدمه گويد: وى اخبارى جمع آورى نمود تا بتواند براى متقاضيان رفع حاجت كند». علامه نورى سپس اضافه مى كند: «از اين سخنان، غرض من صحه گذاشتن به شايعه: «الكافى كاف لشيعتنا» نيست. زيرا اين جمله پايه درستى ندارد و در مؤلّفات اصحاب اثرى از آن يافت نمى شود حتى محدث استرآبادى نيز به عدم وجود چنين جمله اى تصريح دارد، با آن كه سيره او صحه گذاشتن به تمام روايات كافى بوده است. ۲
از بعضى از جملات كتاب مستدرك الوسائل استفاده مى شود كه علامه نورى خود در مقام حدس و گمان، عرضه جامع كلينى را بر نواب اربعه يا امام عصر(عج) منتفى نمى دانسته است. نورى در مورد سيره نواب و ارتباط آنان با مردم مى نويسد: «علاوه بر عرضه مسائل عمومى به حضور نواب، عرضه كتاب و تأييد گرفتن از آنان، امرى متداول بود. و اين مطلب از بررسى زندگى بعضى از راويان قابل استفاده مى باشد. چنان كه شيخ طوسى در كتاب غيبت خود آورده است كه چون محمد بن على شلمغانى كتاب تكليف را نوشت، ابوالقاسم حسين بن روح گفت: اين كتاب را براى من بياوريد تا آن را مشاهده كنم. كتاب را براى او آوردند و او از اول تا به آخر آن را ملاحظه كرد و سپس گفت: در اين كتاب به جز دو يا سه موضوع كه شلمغانى در آن بر

1.نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، ج ۳ ص ۵۳۲ به نقل از كشف المحجه.

2.همان مآخذ و همان صفحه.

صفحه از 456