محمد بن يعقوب كلينى و كتاب كافى - صفحه 433

امامان دروغ بسته است، ديگر مطلبى نيست مگر آن كه از ائمه عليهم السلام روايت شده است». ۱
علامه نورى سپس به عنوان نتيجه متذكر مى شود كه: «بنابراين بعيد است كه از نواب كسى كتاب كافى را طلب نكرده باشد». اما در نقد اين اظهارات همين بس كه متذكر شويم: اولاً كلينى كتاب خود را در دهه هاى آخر عمر خويش تأليف نمود و در مدت تأليف در شهرهاى رى و قم اقامت داشت و دليلى در دست نيست كه كتاب خود را پس از تأليف به نايبان عرضه كرده يا از ابتدا مطابق صلاحديد آنان نوشته باشد. ضمنا او پس از اتمام كتاب به فاصله نسبتا كوتاهى درگذشت. ثانيا: چنان كه گذشت او پس از اتمام كتاب خود، آن را در جمع محدودى از شاگردان خويش به معرض سماع و قرائت گذاشت كه آنان نيز از نظر نام و نشان مشخص بوده و به غير از اين عده، دريافت كتاب توسط اشخاص ديگر معروفيت ندارد. ثالثا: ضعف و نادرستى بسيارى از روايات كتاب و ناكافى قلمداد شدن آن از سوى محدثان پس از كلينى، خود قرينه ديگرى است كه عدم عرضه كتاب را بر امام عصر(عج) نشان مى دهد و طبعا تأييد و امضاى همه روايات، موضوع بعيدترى به شمار مى رود. رابعا: زمينه اى جهت مقايسه شخصيت كلينى با شلمغانى وجود ندارد، زيرا به طورى كه علماى رجال آورده اند شلمغانى از فقهاى بزرگ شيعه بود كه كتاب تكليف او سندى فقهى به شمار مى آمد، اما به دليل حسادت با حسين بن روح نوبختى، دست از عقيده خود كشيد و به انحراف و ضلالت دچار گرديد ۲ و چون اين انحراف مى توانست مايه حيرت شيعيان قرار گيرد تأييد كتاب او گامى در زدودن تحير شيعيان به شمار

1.شيخ طوسى، همان، الغيبه، ص ۴۰۹.

2.ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۵۳۳ شيخ طوسى در ترجمه شلمغانى مى نويسد: او معروف به ابن ابى عذافرو داراى كتب و رواياتى است. او در ابتدا طريقه اى سالم داشت. سپس تغيير عقيده داد و مقالات باطلى از او صادر شد تا جايى كه سلطان او را گرفت و كشت و در بغداد به دار آويخت. از كتبى كه او در حال سلامت عقيده نوشته است كتاب تكليف مى باشد. ضمنا بنا به روايتى در همان عصر محمد بن احمد بن داود و حسين بن على بن حسين بن موسى بن بابويه مواضع انحرافى كتاب تكليف را مشخص ساختند در اين مورد بنگريد به شيخ طوسى، الغيبه، ص ۴۰۹، شيخ طوسى، فهرست، به رقم ۶۱۶ و نجاشى، رجال، به رقم ۱۰۲۹.

صفحه از 456