13
گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي

نُوّاب اربعه، ارتباط داشته يا نه. در كتاب ايشان، چنين چيزى نيست. لابُد اگر ارتباط داشت، نقل مى كرد. ايشان در بغداد بوده و نُوّاب خاص هم در بغداد بوده اند؛ امّا فقط در يك جا از كافى، توقيعى به نام اسحاق بن يعقوب ـ كه گفته اند برادرِ شيخ كلينى و استادِ اوست ـ ، آمده و كلينى آورده كه او يك نامه اى نوشت و به عَمْرى ـ كه نايب خاصّ حضرت و وكيل ناحيه مقدّسه بود ـ داد و گفت برسان به حضرت و جواب را براى من بياور و او رساند و به خطّ امام عليه السلام جواب آورد و امام زمان عليه السلام آن جا، اسحاق را دعا كرد كه: «اَرشَدَكَ اللّه » و پول هايى را هم كه از طرف شيعيان فرستاده بود، امام عليه السلام قبول نكرد و گفت: «اين پول ها حرام است و قبول نمى كنم».
اين، تنها مطلب از ارتباط با نوّاب است كه به كلينى مربوط است و در كافى آمده است و خود شيخ ، ظاهرا هيچ روايتى از نُوّاب، در كافى نقل نكرده است و اين، خيلى ابهامى ندارد؛ امّا به هر حال، خوب است كه در اين زمينه ها كار بشود و روى همين مسئله هم كار شود كه چرا ايشان از آن چهار بزرگوار، روايتى نقل نكرده و اين هم خودش يك مسئله قابل توجّه است، گرچه به نظر من، خيلى چيز مهمّى نيست؛ چرا كه در اسانيد ديگر روايات در ساير كتب هم خيلى از آن بزرگوارها خبرى نيست. پيداست كه كار آنها، اين نبوده كه بيايند حديث بگويند و حديث بشنوند. پيداست كه كار ديگرى داشته اند و كارهاى اجرايى بر عهده شان بوده است و به اين كارهاى علمى نمى رسيده اند و لازم هم نبوده است؛ چون اهل علم، زياد بوده اند.
به هر حال، كلينى، بيست سال از اواخر دوره غيبت صُغرا را در بغداد بوده و از اسحاق بن يعقوب، نقل مى كند و بزرگانى كه در علم رجال هستند، اسحاق بن يعقوب را برادر ايشان دانسته اند و گرچه در مورد او گفته اند كه «لم يُوَثَّق»؛ امّا «اَرشَدَكَ اللّه » و اَمثال اينها، قرينه بر حُسن اوست و عَلى اَىِّ حالٍ، ما كارى به وثاقت او و اين كه رواياتش چه قدر معتبر است، نداريم. در اين بحث، آنچه مهم است، اين است كه اين روابط با نُوّاب، وجود داشته است.


گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
12

اين كتاب نوشته اند، به نظر من، مُلّايىِ مرحوم آقاى بروجردى در اين رشته، روشن مى شود، كه البته وضع ايشان روشن است.
به نظر من، تجليل از كلينى، تجليل از علم است؛ تجليل از دين است؛ تجليل از تشيّع است. كلينى در زمان خودش هم شخصيت علمى برجسته اى بوده است، هم در رى و هم در بغداد. ايشان، سال هاى زيادى ، شايد حدود بيست سال را در بغداد بوده اند و در آن جا، شاگردان زيادى از ايشان استفاده كرده اند و اين، نشان دهنده شخصيت بارز و برجسته شيخ كلينى است.
عصر كلينى هم ، زمان حسّاسى بوده است. حيات شيخ كلينى، منطبق است با دوره غيبت صغرا. سال وفات شيخ كلينى، 329 هجرى است و با اين كه سال ولادت ايشان معلوم نيست، اما اگر ـ آن طور كه مشهور است ـ حدود هفتاد سال عمر كرده باشد، حوالى سال 260 هجرى به دنيا آمده است كه سال وفات حضرت عسكرى عليه السلام و شروع غيبت صُغراست. پس قاعدتا حيات شيخ كلينى، كاملاً منطبق بر دوره غيبت صُغراست. به نظر من، براى كسانى كه مى خواهند روى حركت علمى شيعه فكر و بحث كنند، خيلى مهم است كه بدانند اين بزرگان، در چه دوره اى از دوران هاى امامت، زندگى مى كرده اند.
به هر حال، كار بر روى كافى، بسيار كار خوبى است. البته ظاهرا شيخ كلينى ، كتاب هاى ديگرى هم داشته اند كه ما آنها را نديده ايم و من نمى دانم كه ساير آثارى كه در الذريعة و كتاب هاى ديگر به ايشان نسبت داده شده، در اختيار هست يا نيست؛ امّا شايد به اندازه كافى مهم نبوده اند.
ضمنا مقدّمه شيخ كلينى بر كافى، به نظرم خيلى مقدّمه مهم و درخشانى است و نشان مى دهد كه اين مرد، چه تسلّطى بر عبارات و كلمات و مطالب و مفاهيم كلامى و... داشته است.
با اين كه شيخ كلينى با غيبت صغرا هم عصر بوده، اطلاعى در دست نيست كه آيا با

  • نام منبع :
    گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 110350
صفحه از 422
پرینت  ارسال به