385
گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي

بدن امام حسين عليه السلام اسب بتازانند و رفت به آن شير گفت و شير هم آمد دستش را گذاشت روى بدن امام حسين عليه السلام و سربازان عمر سعد هم وقتى ديدند كه اين شير روى بدن امام حسين افتاده، ترسيدند و فرار كردند و رفتند . ابن سعد گفت كه اين ، يك فتنه است ؛ اين را دامن نزنيد .
حالا آقاى صالحى نجف آبادى، هشت ـ نُه مورد ايراد به اين حديث گرفتند: اولاً، اين شير ، مگر شصت سال زنده بود ؛ چون شهادت امام حسين عليه السلام پنجاه سال بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بوده، در حالى كه اين شير بايد پنجاه ـ شصت سال بعد زنده بوده باشد! ثانيا، اين شير مگر در كربلا بود . آن جزيره اى كه سفينه در آن گرفتار شده بود ، مگر نزديك كربلا بود؟ اگر هم بگوييم جاى ديگرى بوده و فضّه رفت صدايش كند، بى شك ، مسافت طولانى است و فرداى آن روز به كربلا نمى رسد ؛ ثالثا، ابن سعد كه اين همه لشكر داشت، چهار تا تير به شير مى زدند و شير را از كنار پيكر امام حسين عليه السلام كنار مى كشيدند! چرا بترسند و اين همه لشكر فرار كنند؟ خلاصه چندين ايراد به اين حديث گرفته و خيلى هم هو كرده است . اين هم باز از مشكلات الكافى است كه وقتى مترجم ، اينها را ترجمه مى كند، بايد حواسش باشد كه اينها را حل كند.
مشكل بعدى ، احاديث مصحّف است ؛ احاديثى كه تصحيف شده و مرحوم مجلسى در كتاب مرآة العقول ، موارد زيادى را تذكّر داده اند كه اين حديث در بصائر الدرجات اين طورى است، در المحاسن برقى اين طورى است و متن المحاسن يا بصائر الدرجات درست است.

سپاس گزارم، حال از خدمت جناب استاد سيد ابوالقاسم حسينى (ژرفا) استفاده مى كنيم و به سخنان ايشان درباره ترجمه هاى «الكافى» و مشكلات آنها گوش فرا مى دهيم.

بسم اللّه الرحمن الرحيم . سلام خدا بر انبيا و اوليا و شهيدان. سخن نخست اين كه اگر اين جا نامى از مترجمى برده شده، بيش از آن كه ـ خداى نكرده ـ مايه طعن او


گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
384

در باب امتعة رسول اللّه صلى الله عليه و آله در آن جا يك الاغى هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله سوار آن مى شد . اين الاغ به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت: حدَّثَنى ابى، عن ابيه، عن جدّه ـ كه ايشان مى گفت، سلسلة الحمار ـ عن ... خلاصه اين كه حضرت نوح ، دستى به كفل جدّ من زد و گفت: خوش به حال تو كه از نسل تو يك الاغى بيرون مى آيد كه پيغمبر آخر الزمان سوارش مى شود!
خدا رحمت كند آقاى غفارى را! مى فرمودند : عيب اين حديثْ اين است كه هر الاغى كه بعد از الاغ زمان نوح باشد، همه از نسل آن الاغ اند ؛ يعنى همه الاغ ها از نسل الاغ نوح اند. البتّه در تاريخ الخميس ديار بكرى، يادم هست كه آنها هم عين همين مطلب را نقل كردند.
آقاى مصطفى طباطبايى ـ كه سلفى مذهب است و زياد با روايات شيعه وَر مى رود و اخيرا هم نقدى بر الكافى نوشته ؛ به اين حديث ، اشكال گرفته. من در آن جا به او جواب دادم و گفتم كه ابتدا خودِ شما اين داستان را نقل كرديد . ديار بكرى از فلان عالم اهل سنّت نقل مى كند و او قبل از كلينى بوده است.
باز هم موارد ديگرى هست، مانند : آقاى صالحى نجف آبادى ـ كه نقدى بر كتاب حماسه حسينى شهيد مطهرى نوشته ـ در باره داستان شير فضّه ـ كه مرحوم مطهّرى آن را نقد كرده ـ دنبال كار را گرفته و آن را خيلى پر و بال داده، بدين صورت كه : فضّه خادمه، پس از حادثه كربلا وقتى شنيد كه لشكريان عمر سعد مى خواهند اسب بر بدن امام حسين عليه السلام بتازانند، آمد به حضرت زينب عليهاالسلام گفت كه سفينه غلام پيامبر صلى الله عليه و آله يك موقعى سوار كشتى اى شده بود و داشت در دريا مى رفت و دريا توفانى شد و كشتى شكست و او خودش را به يك جزيره اى رساند . در آن جا شير درنده اى مى خواست كه به او حمله كند كه به شير گفت : من سفينه ، غلام پيامبر خدا هستم . تا اين را گفت، شير خضوع كرد و راهنمايى اش كرد و او را به محلّى كه بايد برود رساند .
بعد فضّه گفت: اجازه بدهيد من بروم و به اين شير بگويم كه فردا مى خواهند بر

  • نام منبع :
    گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 110963
صفحه از 422
پرینت  ارسال به