كجاست كه عالمان خيلى بزرگ ما گاهى اشتباهات خيلى خيلى بچّه گانه اى در ترجمه احاديث و حتّى در آيات دارند؟ حتّى گاه ريشه كلمات در آنها مراقبت نشده و با كلمه اى ديگر اشتباه گرفته شده است .
من گمان مى كنم بخشى از اينها، ناشى از اين است كه ما در مملكتمان به كار نقد نمى پردازيم . ناقدانِ ما جرئت نقد ندارند و نقد شدگانمان ، اخلاق نقدپذيرى ندارند . فتوّت در اين قصّه ، رعايت نمى شود . آن جاهايى هم كه نقد انجام مى گيرد، با فتوّت و مروّت نيست . لذا سبب شده است كه ما اصولاً دچار نوعى سهل انگارى، مسامحه، و تساهل هاى كشنده اى شده ايم . من نزديك به هفت سال و اندى است كه به كار ترجمه الغدير مشغولم . دوره پيشين الغدير را نُه مترجم به تفاريق و تداريج كار كردند . باور نمى فرماييد، برخى از خطاهاى ترجمه در آن دوره ، آن قدر فاحش است كه انسان گاهى كه مى بيند، دوست دارد كه زود بگذرد و فرار كند ؛ يعنى گاهى حال فرار به انسان دست مى دهد.
الآن كه مجالى پيش آمده تا من اين درد دل را بيان كنم، واقعا از دار الحديث خواهش مى كنم كه بانى يك حركت نقد جدّى ، مخصوصا در زمينه متون روايى بشود! البته نقد عالمانه و به دور از حبّ و بغض ؛ يعنى در گردونه بعضى حرف و حديث ها نيفتد . اين بارقه ، ان شاء اللّه كه اين جا روشن بشود تا يكى دو دهه بعد بگوييم كه اين كتابِ ترجمه در آمده، ضمنِ حفظ همه حرمت ها و شوكت ها ، اين ايرادها را هم دارد . بعد مجلس هاى علمى فراهم شوند، پاسخ بدهند، نقدشدگان به خود بيايند و متنبّه بشوند و گرنه، اين سيرى كه ما در آن افتاديم ، همچنان ادامه دارد .
هر روز هم يك ترجمه از قرآن، يا از فلان جامع روايى در مى آيد با همان اشتباهات و همان گرفتارى هاى موجود! ومع الأسف ، بعضى از اين بزرگان ، نام آورند . اين ويژگى ، سبب مى شود كه خيلى ها جرئت نكنند كه چيزى بگويند و پشت آن نام ها ، آن خطاها هم گاهى گُم مى شوند و ديگران از اينها الگو مى گيرند . اين